در دوران صفویه فتواها و دستورات ملایان درباری بمانند قوانین دولتی و حکومتی اجرا میشد که مهم ترین آنها رفتار حقارت بار و سرکوب اقلیت های دینی بود .
یکی از قدرتمند ترین ملایانی که در عهد صفویه توانسته است تئوری شرعی سرکوب اقلیت های دینی در عهد شاه عباس اول و شاه صفی را عملی کند ملا محمد تقی مجلسی پدر شیخ محمد باقر مجلسی نویسنده مهملاتی بنام بحار الانوار و حلیه المتقین است.
او رساله ای بنام « احکام اهل ذمه» نوشته و فرمان به قتل پیروان سایر ادیان از جمله زرتشتیان داده است.
او اقلیت های دینی زمانه خودش را علیرغم پرداخت جزیه به دلیل شراب خواری و خوردن گوشت خوک « اهل امان » ندانسته و آنها را خارج از اهل ذمه میدانست.
( اهل ذمه غیر مسلمانانی بوده اند که در سرزمین های اسلامی می زیسته اند .
ذمه در اصطلاح فقهی قرار دادی است که بین مسلمانان و غیر مسلمانان بسته میشود که بموجب آن پیروان ادیان مسیحیت و یهودیت و زرتشتیان جزیه پرداخت میکنند و در عوض حکومت اسلامی مکلف است از مال و جان و سایر حقوق آنان حراست کند )
در پی فتوای ملا محمد تقی مجلسی بسیاری از زرتشتیان از ترس جان شیعه شدند و بسیاری دیگر به مناطق کویری پناه برده و لاجرم خانه ها و مزارع و همه دار و ندارشان - و همچنین دختران و زنان شان - بعنوان کنیز در تملک ملایان قرار گرفتند .
او در رساله اش میگوید : غیر مسلمانان حق ندارند به صدای بلند آواز بخوانند . نباید خانه خود را بلند تر از خانه مسلمین بسازند .حق ساختن معابد و نیایشگاههای خود را ندارند . شیعیان باید برای سرکشی معابد آنان آزاد باشند . غیر مسلمانان باید درهای معابد خود را پهن و فراخ بسازند تا شیعیان بتوانند با اسب و الاغ وارد معابد شوند . آنها نباید مانند مسلمانان سخن بگویند و حق ندارند بر اسب سوار شوند . حق ندارند بهنگام حمل مردگان خود ناله و زاری کنند . روزهای بارانی نباید از خانه های خود بیرون آیند ودر بازار ها راه روند تا مسلمانان نجس نشوند .در مجالس حق ندارند جلوتر از مسلمانان بنشینند و کفش های زنان آنها باید دو رنگ باشد .بر گردن مردان و زنان آنها فقط باید انگشتر آهنی یا مس بیاویزند و حق خوردن میوه های خوشمزه را ندارند !
همین ملا محمد تقی مجلسی در باره چگونگی دریافت جزیه از اقلیت های دینی احکامی صادر کرده است که به عریانی رذالت و دنائت و نابکاری دینکاران شیعه را بازتاب میدهد .
او میگوید : مستوفی که جزیه میگیرد باید نشسته باشد و ذمی ایستاده . دست خود را از آستین پیراهن بیرون آورده و زر را جلوی او بگذارد تا امام گوید که بس !
و مستوفی که جزیه را میگیرد ریش ذمی را گرفته سیلی محکمی بر گوش او میزند تا نا مسلمان بهنگام پرداخت جزیه ذلیل باشد !
بقول حافظ :
از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت
عجب که بوی گلی مانده است و رنگ نسترنی