در بیست و هشتم تیرماه ۱۲۸۸ خورشیدی پس از اینکه محمد علیشاه قاجار پس از کشت و کشتارهای بسیار به سفارت روس پناهنده شد سردار اسعد بختیاری و محمد ولی خان تنکابنی با مجاهدان گیلانی و بختیاری از یکسو و ستارخان و باقر خان و رزمندگان آذربایجانی از سوی دیگر به سمت بهارستان رفتند و ویرانه های مجلس شورای ملی را فتح کردند .
اما درست یک روز پس از فتح تهران ، تفنگ بدستانی که خود را « مجاهد» میدانستند و در دوره استبداد صغیر به دعا گویی سلطان مشغول بوده و پوتین های شاپشال روسی را واکس میزدند یکباره از پستوی خانه های خود بیرون آمدند و سهم شان را از انقلاب طلب میکردند .
این مجاهدان ! در تاریخ جنبش مشروطیت ایران بنام « مجاهدان روز شنبه » معروف شدند و به روسیاهی تاریخی دست یافتند .
امروز هزاران تن از فرزندان و خواهران و برادران مان در زندان های مخوف حکومت نکبت اسلامی می پوسند و ذره ذره آب میشوند .
هر روز در گوشه و کنار سر زمین مان جوان های ما به خاک و خون در می غلتند .
چهل و سه سال است که عقاب جور گشوده است بال در همه شهر .
چهل و سه سال است که جان های پاک بسیارانی در راه کسب آزادی و ارزش های انسانی فدا شده اند
اما - متاسفانه - در این روز های تلخ و جانگزای ، در این روزهایی که سرتاسر میهن ما در تب و تاب آزادی میسوزد از شعار « زندانی سیاسی آزاد باید گردد » هیچ نشان و نشانه ای ندیده ام .
بر ما چه رفته است ؟ آیا جان های شیفته ای را که در سیاهچال های حکومت قمه و قیمه همچون گلهای ناشکفته ای پرپر میشوند از یاد برده ایم؟
این آقایان اصلاح طلبان ما کجا هستند ؟ چرا فریادی ، زمزمه ای ، اعتراضی ، بیانیه ای ، عکس العملی از آنها دیده نمیشود ؟
چرا رهبران اپوزیسیون داخل ایران به این جوش و خروش و جنبش عظیم مردمی سمت و سویی نمیدهند ؟
آیا مشکل ما فقط « نان » است؟
آیا هزاران هزار تن از مردم ایران جان و جهان شان را به باد میدهند تا بر سفره شان نانی باشد ؟
این آقایان « مجاهدان روز شنبه » چشم براه آن هستند تا دری به تخته ای بخورد و شتابان بر سفره انقلاب بنشینند ؟
آیا کسی پاسخی برای چنین پرسشی دارد ؟