قاسم کشان !!!
آقا ! نمیدانیم چه حکمتی در کار است که این گرینگوهای ینگه دنیایی میخواهند نسل هر چه « قاسم » را از روی زمین بردارند !
اصلا آقا ما نمیدانیم این قاسم های مادر مرده چه هیزم تری به این گرینکوهای کله خراب فروخته اند که چپ و راست جشن « قاسم کشان » راه انداخته اند!
مسبوق هستید که یکی دو هفته پیش قاسم آقای پهلوان ما را با آنهمه طول و عرض و ید و بیضا و اهن و تلپ اسلامی شان با یکدانه موشک دود کردندفرستادند هوا ! پریروزها هم یک آقای قاسم آقای دیگر را که گویا حوالی یمن سرگرم تیر و ترقه بازی بوده با یکدانه موشک مامانی پودر کردند فرستادند عرش اعلا خدمت حضرت باریتعالی . و اگر اوضاع احوال بهمین منوال پیش برود ممکن است نسل هر چه قاسم است از روی زمین بر داشته بشود.
اصلا آقا ! اگر آن قاسم ناکام هم زنده مانده بود و جناب شمر بن ذی الجوشن عروسی آن جوان ناکام را به عزا تبدیل نکرده بود این گرینکوها یک موشکی ، اژدری ، خمپاره ای ، چیزی به حجله گاه آن جوان ناکام (که در بحبوحه بزن بزن ها ی میدان جنگ و گریه های دو طفلان مسلم و تشنگی اهل بیت و قطع دستان حرضت ابر فرض! بساط عروسی و برقصان و بجنبان راه انداخته بود ) شلیک میکردند و حجله گاه آن امامزاده معصوم مغبون را بر سرش خراب میکردند .
باز خدا را صدهزار مرتبه شکر که اسم مان قاسم نیست. ابوالقاسم هم نیست. عبدالقاسم هم نیست . قاسم با صاد هم نیست و گرنه کارمان ساخته بود آقا ! . آخر این امریکایی های کله خر فرق بین سین و صاد را که نمیدانند. میدانند ؟ نه والله ! یکوقت میدیدی یک اژدری موشکی هم حواله ما میکردند و ما را میفرستادند آسمان هفتم!
مگر آن داستان سنایی را نشنیده اید که :
روبهی میدوید از غم جان
روبه دیگرش بدید چنان
گفت : خیر است ! باز گوی خبر
گفت«خر گیر » میکند سلطان
گفت : تو خر نه ای، چه می ترسی؟
گفت: آری! و لیک آدمیان
می ندانند و فرق می نکنند
خر و روباه شان بود یکسان!
زان همی ترسم ای برادر من
که چو خر بر نهندمان پالان!
خر و روباه می بنشناسند
اینت کون خران و بی خبران !
اصلا آقا ما نمیدانیم این قاسم های مادر مرده چه هیزم تری به این گرینکوهای کله خراب فروخته اند که چپ و راست جشن « قاسم کشان » راه انداخته اند!
مسبوق هستید که یکی دو هفته پیش قاسم آقای پهلوان ما را با آنهمه طول و عرض و ید و بیضا و اهن و تلپ اسلامی شان با یکدانه موشک دود کردندفرستادند هوا ! پریروزها هم یک آقای قاسم آقای دیگر را که گویا حوالی یمن سرگرم تیر و ترقه بازی بوده با یکدانه موشک مامانی پودر کردند فرستادند عرش اعلا خدمت حضرت باریتعالی . و اگر اوضاع احوال بهمین منوال پیش برود ممکن است نسل هر چه قاسم است از روی زمین بر داشته بشود.
اصلا آقا ! اگر آن قاسم ناکام هم زنده مانده بود و جناب شمر بن ذی الجوشن عروسی آن جوان ناکام را به عزا تبدیل نکرده بود این گرینکوها یک موشکی ، اژدری ، خمپاره ای ، چیزی به حجله گاه آن جوان ناکام (که در بحبوحه بزن بزن ها ی میدان جنگ و گریه های دو طفلان مسلم و تشنگی اهل بیت و قطع دستان حرضت ابر فرض! بساط عروسی و برقصان و بجنبان راه انداخته بود ) شلیک میکردند و حجله گاه آن امامزاده معصوم مغبون را بر سرش خراب میکردند .
باز خدا را صدهزار مرتبه شکر که اسم مان قاسم نیست. ابوالقاسم هم نیست. عبدالقاسم هم نیست . قاسم با صاد هم نیست و گرنه کارمان ساخته بود آقا ! . آخر این امریکایی های کله خر فرق بین سین و صاد را که نمیدانند. میدانند ؟ نه والله ! یکوقت میدیدی یک اژدری موشکی هم حواله ما میکردند و ما را میفرستادند آسمان هفتم!
مگر آن داستان سنایی را نشنیده اید که :
روبهی میدوید از غم جان
روبه دیگرش بدید چنان
گفت : خیر است ! باز گوی خبر
گفت«خر گیر » میکند سلطان
گفت : تو خر نه ای، چه می ترسی؟
گفت: آری! و لیک آدمیان
می ندانند و فرق می نکنند
خر و روباه شان بود یکسان!
زان همی ترسم ای برادر من
که چو خر بر نهندمان پالان!
خر و روباه می بنشناسند
اینت کون خران و بی خبران !