دنبال کننده ها
۳ بهمن ۱۳۹۰
جنگ ...جنگ ... و دیگر هیچ !
آنها که میروند ...و آنها که میمانند
آنها که میروند وطنفروش نیستند. آنهایی که میمانند عقب مانده نیستند. آنهایی که میروند، نمیروند آن طرف که مشروب بخورند. آنهایی که میمانند، نماندهاند که دینشان را حفظ کنند. همهی آنهایی که میروند سبز نیستند. همه ی آنهایی که میمانند پرچم به دست ندارند. آنهایی که میروند، یک ماه مانده به رفتنشان غمگین میشوند. یک هفته مانده میگریند و یک روز مانده به این فکر می کنند که ای کاش وطن جایی برای ماندن بود. و آنهایی که میمانند، می مانند تا وطن را جایی برای ماندن کنند. "نقطه سر خط، نشریه دانشجویان دانشگاه شریف
خاطره ای از ۳۳ سال پیش:
میگویند آقای بنی صدر از پاریس به شاپور بختیار در تهران تلفن میکند که:
آقای نخست وزیر، من در نوفل لوشاتو هستم و جناب آقای آیت الله اشراقی
میخواهد با شما صحبت کند. بختیار میپرسد «آیت الله اشراقی چکاره است؟»
بنی صدر میگوید «ایشان داماد حضرت امام هستند!» بختیار میگوید «شغل شبش
را نپرسیدم. روزها چکار میکند؟
عجب آدم فهمیده ای !!
ما ایرانی ها وقتی بچه هستیم میگویند بچه است نمیفهمد
وقتی نوجوان هستیم میگویند نوجوان است نمیفهمد
وقتی جوان هستیم میگویند جوان است و خام ؛ نمی فهمد
وقتی بزرگ میشویم میگویند دارد پیر می شود ؛، نمی فهمد
وقتی هم پیر هستیم میگویند پیراست ، حالیش نیست، نمی فهمد
فقط وقتی میمیریم میآیند سر قبرمان و میگویند : عجب انسان فهمیده ای بود
۲ بهمن ۱۳۹۰
تو اصلا شعور داری ؟
امروز یه آقای ریش و پشم دار تا نشست تو تاکسی گفت: ببین زنیکه (گلشیفته فراهانی) با لخت شدنش چطوری آبرومون رو تو دنیا برد. به شعور همه توهین کرده فلان فلان شده..
راننده برگشت نگاش کرد و گفت: "مردحسابی سی سالِ مادرت و آوردن جلو چشمت، به شعورت توهین نشده، آبروت نرفته؟ طرف دوست داشته لخت شده. دست تو جیبت کرده مگه؟
تو مملکت اختلاس شده رقمش تو ماشین حساب جا نمی شه، هیشکی به شعورش توهین نمی شه، مرتیکه پفیوز ِمیمون پا میشه چپ و راست میره اینور اونور دنیا ؛ ریدن به آبروی مملکت، به شعورت بر نمیخوره؟
زن و بچه مردم و تو خیابون میگیرن سر چادر و چاقچور میزنند به شعورت بر نمیخوره؟ هر روز میری مغازه خرید از ماست و شیر و تخم مرغ قیمتش با دیروز فرق کرده، به شعورت بر نمیخوره؟
اصلا تو شعورداری؟
امروز یه آقای ریش و پشم دار تا نشست تو تاکسی گفت: ببین زنیکه (گلشیفته فراهانی) با لخت شدنش چطوری آبرومون رو تو دنیا برد. به شعور همه توهین کرده فلان فلان شده..
راننده برگشت نگاش کرد و گفت: "مردحسابی سی سالِ مادرت و آوردن جلو چشمت، به شعورت توهین نشده، آبروت نرفته؟ طرف دوست داشته لخت شده. دست تو جیبت کرده مگه؟
تو مملکت اختلاس شده رقمش تو ماشین حساب جا نمی شه، هیشکی به شعورش توهین نمی شه، مرتیکه پفیوز ِمیمون پا میشه چپ و راست میره اینور اونور دنیا ؛ ریدن به آبروی مملکت، به شعورت بر نمیخوره؟
زن و بچه مردم و تو خیابون میگیرن سر چادر و چاقچور میزنند به شعورت بر نمیخوره؟ هر روز میری مغازه خرید از ماست و شیر و تخم مرغ قیمتش با دیروز فرق کرده، به شعورت بر نمیخوره؟
اصلا تو شعورداری؟
۲۹ دی ۱۳۹۰
مهمانخانه نظافت، اولین رستوران ایرانی چگونه ایجاد شد
**نخستین مهمانخانه ای که به سبک جدید در ایران بوجود آمد " مهمانخانه نظافت " نام داشت که در سال 1321 هجری قمری توسط میرزا اسحق خان معزز الدوله در تبریز پا گرفت .
میرزا اسحق خان فرزند حاجی میرزا مهدی کلانتر و بیگلر بیگی تبریز و برادر میرزا ابراهیم خان شرف الدوله نماینده دوره اول مجلس شورای ملی ایران بود که خاندان او از خاندان های سرشناس و مشروطه خواه تبریز به حساب میآمدند .
حاجی کلانتر ؛ در حوالی باغمیشه ؛ سر کوچه میرزا نصرالله - که بعدها دانشسرای مقدماتی و کتابخانه تربیت در آن بنا شد -کاروانسرای بزرگی داشت که به کاروانسرای کلانتر معروف بود .
این کاروانسرا از طریق ارث به میرزا اسحق خان ؛ کدخدای باغمیشه تعلق گرفته بود که او آنجا را خراب کرد و ساختمانی با اتاق های متعدد و آشپزخانه و سالن غذا خوری پدید آورد و نام آنرا " مهمانخانه نظافت " گذاشت .
میرزا اسحق خان از آنجا که انسانی آزادیخواه و دوستدار دانش و فرهنگ بود ؛ در کنار این مهمانخانه کتابخانه ای نیز در نزدیکی " قاری کورپیسی " ایجاد کرد که در واقع می توان آنرا نخستین کتابخانه ؛ یا بقول قدیمی ها اولین قرائتخانه تبریز به حساب آورد.
جالب توجه اینکه این قرائتخانه در کشاکش دوران مشروطه سه بار به حکم ملایان مورد هجوم و غارت قرار گرفت اما دوباره بازسازی شد وکار خود را از سر گرفت .
در اطلاعیه ای که در بیست و پنجم شعبان 1321 هجری قمری در باره گشایش این مهمانخانه منتشر شده نکاتی در باره پذیرایی از مهمانان و دادن غذا به بیرون درج شده که در آن زمان بکلی تازگی داشته است .
این اطلاعیه چون دارای ارزش تاریخی است متن آنرا بی کم و کاست نقل میکنم بلکه پژوهشگران را بکار آید :
........................................................................اعلان ..........................................................
........................................مهمانخانه نظافت نزدیک میدان مشق ...................................................
* اولا مقصود از تاسیس این مهمانخانه استراحت عمومی است بر ای اینکه وقتی بکسی یکساعت به ناهار مانده یا یک بشام مانده مهمان ناخوانده وارد میشود در خانه هم خوراک بقدر کفایت درست نمیشود لهذا معلوم است که برای صاحبخانه دلگیری خواهد شد در این حالت میتواند فورا از مهمانخانه شام و ناهار بخواهد
**دوم آنکه کسی میخواهد رفیقی- دوستی را مهمان کند خانه بیرونی ندارد برای پذیرایی مهمان در این حالت میتواند مهمانش را به مهمانخانه دعوت نماید .
**سیم اینکه کسی از آقایان و محترمین مسافر تا به شهر تشریف میآورندیا باید در کاروانسرا منزل نمایند یا که خانه کرایه بکنندو اسباب هم یا باید خودشان بیاورند یا اینکه در آنجا بگیرند در هر دو حالت اسباب اذیت و مخارج زیاد است اما حالا بمجرد ورود شهر به مهمانخانه تشریف آورده هر قدر اتاق لازم داشته باشند مفروش مهیا با تمام اسباب خواهند دید ناهار و شام و چای و قلیان همه چیز در منزلش مهیا خواهد بود .
**چهارم اینکه آقایان تجار و اصناف هر قدر خوراک به حجره شان بخواهند داده خواهد شد و میتوانند که ماهیانه قرار گذاشته هر روز ناهار معین را آدم مهمانخانه به حجره شان در وقت ناهار خواهد آورد و با ایشان به قرار مشتری دائمی رفتار خواهد شد .
**پنجم اینکه اگر کسی از آقایان ماهیانه قرار گذاشته هر چند مجموعه هر جور غذا که خودشان معین نمایند در شام و ناهار به منزلشان در وقت معین فرستاده خواهد شد و دقت تمام در همه مصالح شام و ناهار خواهد شد .
**ششم اینکه اگر کسی مهمانی داشته باشد یک روز و دو روز از پیش خبر بدهند هر چند مجموعه ناهار و شام بخواهند درست کرده فرستاده خواهد شد
**هفتم اینکه کمیتا در این مهمانخانه مواظب نظافت و تمیزی ظروف و اسباب خواهدشد که بالعموم ظروف و اسباب پاک و تمیز بشود .
**هشتم هر جور خوراک ایرانی و فرنگی موجود خواهد شد بموجب اعلان علیحده روز بروز اعلان خواهد شد
**نهم در ماه مبارک رمضان نیز افطار و سحور در مهمانخانه حاضر است هر کس میل داشته باشد تشریف بیاورد
انسان ...و خدا
-
آن قدیم ندیم ها ؛ در دوره آن خدا بیامرز _ یعنی زمانی که همین آ سید علی گدای روضه خوان دو زار میگرفت و بالای منبر سر امام حسین را می برید و...
-
دوازده سال از خاموشی دوست شاعرم - ابوالحسن ملک - گذشته است . با ياد اين طنز پرداز ميهن مان ؛ يکی از سروده هايش را برای تان نقل می کنم . : تص...
-
لوطی پای نقاره می پرسد : آقای گیله مرد ! میشود بفرمایید شما چیکاره هستید ؟ میگوییم: سرنا چی کم بود یکی هم از غوغه آمد ؟برای چه میخواهی ...