خاطره ای از ۳۳ سال پیش:
میگویند آقای بنی صدر از پاریس به شاپور بختیار در تهران تلفن میکند که:
آقای نخست وزیر، من در نوفل لوشاتو هستم و جناب آقای آیت الله اشراقی
میخواهد با شما صحبت کند. بختیار میپرسد «آیت الله اشراقی چکاره است؟»
بنی صدر میگوید «ایشان داماد حضرت امام هستند!» بختیار میگوید «شغل شبش
را نپرسیدم. روزها چکار میکند؟
دنبال کننده ها
-
آن قدیم ندیم ها ؛ در دوره آن خدا بیامرز _ یعنی زمانی که همین آ سید علی گدای روضه خوان دو زار میگرفت و بالای منبر سر امام حسین را می برید و...
-
دوازده سال از خاموشی دوست شاعرم - ابوالحسن ملک - گذشته است . با ياد اين طنز پرداز ميهن مان ؛ يکی از سروده هايش را برای تان نقل می کنم . : تص...
-
لوطی پای نقاره می پرسد : آقای گیله مرد ! میشود بفرمایید شما چیکاره هستید ؟ میگوییم: سرنا چی کم بود یکی هم از غوغه آمد ؟برای چه میخواهی ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر