زکریای رازی از آمیختن سرکه با مس به زنگاری دست یافت که به کار شستن و گندزدایی از زخم میآمد.
نوشتن هم برای من همان کار زنگار را با زخمهای روان میکند. مینویسم و زخم هایم را میشویم و میبندم.
این را حسین شرنگ شاعر میگفت که سال هاست در غبار زمانه گم شده است .
نوشتن ، درمان درد بیهودگی است .
من اما بر این باورم که می نویسیم تا بیهودگی های این زندگی هشلهف در زمانه ای تلخ و هشلهف را توجیه کنیم . تا بتوانیم شقاوت زندگی را تاب بیاوریم . تا شرم زیستن در این '' میهمانخانه مهمان کش روزش تاریک '' را از سر بگذرانیم.
چون نمی توانیم در برابر شقاوتی که در سرتاسر جهان جاری است کاری کنیم لاجرم می نویسیم تا توجیه گر ناتوانایی های خود باشیم
شاید هم مرثیه گوی ناتوانی خویشیم
نوشتن ، درد بی درمانی هم هست ، اعتیاد است ، پس بی جهت نیست که آناتول فرانس میگوید : نویسنده آنکسی نیست که بتواند بنویسدبلکه آنکسی است که نتواند ننویسد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر