شب والنتاین دلم بیش از هر چیز برای مادرم تنگ است
مادری که سال هاست زیر خاک خوابیده است
دلم میخواست زنده بود و لحظه ای صدایش را می شنیدم که میگفت : پسرجان ! کی بر میگردی ؟
چهل وچند سال پیش از بوئنوس آیرس برایش دارو میفرستادم . بیمار بود و داروهایش ایران گیر نمیآمد. ایران جنگ بود . آقای امام میخواست برود کربلا و سرزمین قدس را بگیرد . نمیدانم گرفت یا نه ؟
مادر از دست رفت . مادر هنگامی در گذشت که من آواره کشورها و قاره ها بودم
دلم میخواهد مادر زنده بود و میگفتم چقدر دوستش دارم . چقدر بی او تنهایم . چقدر بی او بی پناهم .
والنتاین بر تو مبارک مادر جان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر