دنبال کننده ها

۳۰ بهمن ۱۴۰۱

دار فانی

جایی نوشته بودند آقای فلانی «دار فانی را وداع کرد»
بخودمان گفتیم : این دار فانی کجاست ؟ اصلا چرا فانی است ؟ مگر همین زمینی که ما رویش راه میرویم و جفتک می اندازیم و به گندابش تبدیل کرده ایم میلیارد ها سال از عمرش نمیگذرد ؟ این کجایش فانی است ؟
از آن گذشته ؛ آن دار باقی کجاست ؟ ناکجا آبادی ساخته ذهن انسان بیچاره ترسوی فلکزده مالیخولیایی؟
دیگر اینکه اصلا '' دار فانی را وداع کرد '' یعنی چه ؟
چرا نمی نویسیم فلانی که هفتاد هشتاد سال روی همین زمین چریده بود و جفتک انداخته بود حالا مرده است ؟
شیرازی ها وقتی میخواهند خبر مرگ کسی را بدهند میگویند : فلانی به رحمت خدا رفت .
این « فلانی به رحمت خدا رفت » هزار بار از آن « دار فانی را وداع گفت » بهتر و راحت تر و قابل فهم تراست.
آن قدیم ندیم ها ما توی محله مان یک ممد آقای بقال داشتیم که بما خرمای نسیه میفروخت ، هر وقت یکی از همولایتی ها میمرد ممد آقا میگفت : فلانی قبض و برات آخری را داد
اوستا جعفر خیاط هم تا کسی میمرد میگفت : خیاط در کوزه افتاد
ما هم که چهل سال است در فرنگستان کنگر می خوریم و لنگر انداخته ایم اگر قرار باشد خبر مرگ کسی را بدهیم میگوییم ؛ خبر داری ؟ فلانی هم رفت به هیچستان !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر