جای تان خالی هر سال تابستان ما بار و بندیل مان را می بستیم میرفتیم سفر. میرفتیم امریکا گردی.
امسال اما قیمت بنزین شده است گالنی هفت دلار . دو سال پیش گالنی دو دلار بود .هر قدر چرتکه می اندازیم می بینیم ای آقا! اگر قرار باشد گیوه مان را وربکشیم دوباره برویم امریکا گردی وقتی ازسفر برگشتیم باید مستقیما برویم اداره جلیله عدلیه اعلام ورشکستگی بفرماییم ! آنهم ورشکستگی به تقصیر.
آقا ! شما که غریبه نیستید . ما وقتی این روزهای داغ و این خورشید درخشان و این آسمان آبی را می بینیم تن مان کهیر میزند و یک چیزی در درون مان نهیب مان میزند که : آی آقای گیله مرد ! پاشو راه بیفت ! پاشو گیوه هایت را وربکش و بزن به چاک جاده ، اما همینکه چشم مان به قیمت بنزین می افتد یکباره همه آن شور وشوقی که در درون مان زبانه میکشد تبدیل میشود به حسرت و حیرت و بی خویشتنی.
می خواستیم به آقای بایدن بگوییم که قربان آن شکل ماه تان بشویم ، اگر می خواهید قیمت گوشت و مرغ و روغن و تخم مرغ را ده برابر بکنید ما حرفی نداریم .
ما مثل برادر ها و خواهر ها و خواهر زاده ها و عمه زاده های ما که در ایران سال بسال رنگ گوشت و مرغ را نمی بینند گوشت و مرغ را از سفره غذایی مان حذف میکنیم ، ولی بالاغیرتا قیمت این بنزین لاکردار را پایین بیاورید تا ما بتوانیم برویم دشت و جنگل و دریا و کوه و کوهسار آنجا از دست شمایان نعره بر کشیم و گهگاه هم تنی به آب دریا بسپاریم و گهگاه هم در سایه سپیداری و کاجی و جنگلی بیاساییم
جناب آقای بایدن ! ما دل مان برای این درخت هزار و هشتصد ساله تنگ شده است. همانطور که هموطنان مان در ایران پا میشوند توی گرما و سرما میروند زیارت امام رضا و حضرت معصومه و شاه عبدالعظیم و ائمه اطهار! ما هم میخواهیم دوباره برویم زیارت آن درخت هزار و هشتصد ساله ای که آنجا نزدیکی های دریا مثل شاخ شمشاد ایستاده است و برای مان دست تکان میدهد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر