دنبال کننده ها

۲۷ تیر ۱۴۰۰

دعوا داریم آقا

مردم کوبا به خیابان‌ها میریزند و نان و آزادی میخواهند . ما ایرانی ها کدخدا رستم میشویم و به جان هم می افتیم و همدیگر را با فحش و تهمت و دشنام لت و پار میکنیم
آقای نتان یابو غزه را بمباران میکند و پیر و جوان و خرد و کلان را به گلوله می بنددو خانمان ها به باد میدهد ، ما ایرانی ها نخود هر آش می شویم و گریبان همدیگر را می چسبیم و گدازه های خشم و نفرت خود را بر سر همدیگر می ریزیم
آقای آذربایجان و آقای ارمنستان به جنگ با یکدیگر بر می خیزند ، ما ایرانی ها در اینسو و آنسوی جهان برای همدیگر قداره می کشیم
آقای رضا پهلوی میگوید دلش نمی خواهد شاه و آقا بالاسر باشد، ما ایرانی های سلحشور برای همدیگر یقه میدرانیم و با فحش ‌و دشنام میخواهیم او را به تخت سلطنتی بنشانیم که وجود ندارد
آقای فرهادی در فستیوال سینمایی کن جایزه می‌گیرد، ما جماعت جان بر کف ایرانی گلوی مان را پاره میکنیم و یقه همدیگر را میدرانیم که چرا در آن فستیوال نعره بر نکشیده و « این مباد آن باد » نگفته است
در فلان گوشه دنیا پشه ای و حبشه ای به جنگ بر میخیزند . ما ایرانی ها جبهه ای به وسعت گیتی میگشاییم و برای همدیگر شاخ و شانه میکشیم
در ونزوئلا راننده اتوبوسی رییس جمهور میشود و یکی از ثروتمند ترین کشورهای جهان را به ژرفای دریوزگی در می اندازد. ما ایرانی ها با تیر و تخماق و چماق و فلاخن و دشنام به جان هم می افتیم و استخوان های همدیگر را خرد و خاکشیر می کنیم
آخر ما چه مرگ مان است ؟ چرا هیچ کارمان به آدمیزاد شباهت ندارد ؟
چرا از قبیله خشم بیرون نمی جهیم؟ ما دعواهای مان کی تمام میشود ؟
نی به هند است ایمن و نی در یمن
آنکه خصم اوست سایه ی خویشتن
ما حتی با سایه خود نیز در جنگ هستیم .
آرام باشید آقایان و خانم ها . آرام باشید
پیش چشم ات داشتی شیشه ی کبود
زان سبب عالم کبودت می نمود

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر