دنبال کننده ها

۲۲ اسفند ۱۳۹۹

بوسیدنم از آشپزی ام بهتر است

. رفته بودیم هاوایی . راندیم و رفتیم بالای کوهی که از هر گوشه و کنارش گدازه های آتشفشان تنوره میکشید .
رفتیم رستوران کوچکی ناهاری بخوریم . این خانم خوشگل گارسن ما بود . خوشمزه ترین غذای دنیا را داشت. سالاد مخصوصی داشت که در هیچ کجای عالم پیدا نمی شود .
گفتیم و خندیدیم و پرسیدیم می توانیم عکسی از شما بگیریم ؟
گفتند : چرا که نه ؟ بسیار هم خوشحال میشوم .
عکسی گرفتیم و کمی سر بسرش گذاشتیم و خوش و خندان بر گشتیم هتل مان .
روی پیراهنش نوشته بود : بوسیدنم از آشپزی ام بهتر است !
غذایش که حرف نداشت . بوسیدنش را نمیدانم !
این را هم بگویم تازگی ها با رفیقانم رفته بودیم رستوران ایرانی. جناب آقای گارسن چنان اخم و تخمی داشت و چنان عنق منکسره ای بود که ما ناهارمان را با ترس و لرز خوردیم و دم مان را گذاشتیم روی کول مان و زدیم به چاک جاده .
May be an image of 1 person and standing

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر