دنبال کننده ها

۲۷ آبان ۱۳۹۹

جای مان خوب است


با نوا جونی و آرشی جونی رفته بودیم پارک . رفته بودیم تا طفلکی ها نفسی تازه بکنند و از سر و کول هم بالا بروند .
ما آنجا گوشه ای نشسته بودیم و سرمان طبق معمول توی تلفن مان بود .
یکوقت دیدیم نوا جونی آمده است دست ما ن را گرفته است که : بابا بزرگ بیا اینجا کاری باهات داریم
گفتیم : چیکار داری بابا جونی؟
گفت: حالا شما بیا
رفتیم پای تاب فلزی سرخ رنگی که دو تا دخترک هشت نه ساله رویش نشسته بودند .
آن دو تا دخترک را نشان مان داد و گفت :اینها نمیگذارند ما تاب سوار بشویم.
گفتیم : چند لحظه صبر کنید عزیزم ، حالا نوبت تان میشود.
ده دقیقه ای آنجا این پا و آن پا کردیم ، نوا جونی هم بی تابی می‌کرد . دخترک ها نه بازی می‌کردند نه از تاب پایین میآمدند. لج کرده بودند انگار.
یکبار با مهربانی گفتیم : میشود خواهش کنیم تشریف بیاورید پایین این نوا جونی ما هم تابی بخورد ؟
انگار که داریم با سنگ صحبت میکنیم . نه پایین میآمدند نه بازی می‌کردند. همینطور به این تاب لعنتی چسبیده بودند و بر و بر نگاه مان می‌کردند
چاره ای نداشتیم . از خیر تاب بازی گذشتیم و رفتیم جای دیگری .طفلکی نوا جونی هم بغض کرده بود . کم مانده بود بزند زیر گریه !
بگمانم دخترک ها لجبازی را از عالیجناب ترامپ یاد گرفته بودند . عالیجناب ترامپی که آنجا در کاخ سپید نشسته است و از جایش تکان نمی خورد و می‌گوید جای مان خوب است .
یعنی کار به آنجا خواهد کشید که بایدبا توپ و تانک و آژان و آژان کشی از آنجا بیندازندش بیرون؟!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر