دنبال کننده ها

۲ خرداد ۱۳۹۹

کوچ


کوچ
دیروز چهارصد مایل رانندگی کردم . صبح همراه همسرجان بزرگراه شماره پنج شمالی را گرفتیم و پیش راندیم . همان بزرگراهی که به اورگان و واشنگتن میرود .
(حالا اگر این رفیق مان علی آقا بفهمد که ما آنطرف ها رفته ایم داد و هوارش بلند خواهد شد که ای گیله مرد بیوفا ! چرا چهار قدم بالاتر نیامدی و نیامدی پیش ما؟ )
البته آن چهار قدمی که علی آقا میگوید ششصد هفتصد مایل است ها !!
باری، رفتیم به شهرکی بنام( cottonwood)
شهرکی غنوده در کرانه دریاچه ای بنام دریاچه کالیفرنیا(California Lake). شهرکی که با سانفرانسیسکو دو ساعتی فاصله دارد .
من البته این شهرک را پیش از این دیده بودم و در جستجوی سرپناهی بودم که روزگار بازنشستگی و بازن نشستگی را آنجا بگذرانیم. اما این بار فرمانده کل قوا و وزیر امر به معروف و نهی از منکر همراهم بود!
رفتیم چند تا خانه ویلایی را دیدیم . خانه هایی که با ساحل دریاچه بیست متری فاصله داشتند . یعنی اگر پایت را دراز میکردی توی آب بودی . و قیمت ها باور نکردنی . یک چهارم قیمت خانه ها در منطقه خلیج . یعنی منطقه ای که ما اکنون در آن زندگی میکنیم
خانه درندشت زیبایی را دیدیم که مورد پسند فرمانده کل قوا قرار گرفت و اگر کارها خوب پیش برود شاید یکی دو ماه دیگر بتوانیم کوچ دیگری را تجربه کنیم .
و آب دریاچه به زلالی آب چشمه ساران . و چنان آرامشی که می توانستم کنار ساحل بنشینم و صد غزل حافظ و هشتاد رباعی خیام و مدایح بی صله شاملو را از حفظ بخوانم!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

آقای گیله مرد، انقلاب کردید و وقتی دیدید زرنگتر از شما هم هستند و چیزی به شما نمی رسد، در رفتید. ما ماندیم و انقلاب شما که ما را کرد. حالا هم لب دریاچه از آزادی و کاپیتالیسم لذت ببرید.

ارسال یک نظر