دنبال کننده ها

۱۲ مهر ۱۳۹۸

آش نخورده و سق سوخته


آ
زنم به اعتراض میگوید : شما چرا اینقدر آهسته میرانی آقای گیله مرد ؟ حوصله ام را سر برده ای ! این دیگر چه جور رانندگی است؟ من توی بزرگراهها هفتاد - هفتاد و پنج مایل میرانم!
میخندم و میگویم
اسب تازی دو تک رود به شتاب
شتر آهسته میرود شب و روز
دخترم هم هر وقت سوار ماشینم میشود هوارش در میآید که : بابا جان این دیگر چه جور رانندگی است ؟ چرا اینقدر آهسته میرانی ؟
میگویم : اینجا حد اکثر سرعت مجاز ۶۵ مایل در ساعت است . من قانون شکنی نمیدانم . بهمین خاطر است در بیست سال گذشته هیچ قبض جریمه ای نگرفته ام.
زنم و دخترم میخندند و میگویند : برو بابا ! تو هم با این رانندگی ات
در سفر اخیرمان به ایالت اورگان بزرگراه شماره101 را گرفتیم و پیش میراندیم . ما کماکان غرق و غرقه در زیبایی های طبیعت ، آهسته میراندیم و به موسیقی گوش میدادیم. یکی دو باری همسرم به اعتراض بر آمد که : آقا ! تند تر برو
گفتیم : چرا ؟ مگر قرار ملاقاتی با کسی داریم ؟ مگر قرار است در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل شرکت کنیم ؟ آهسته میرانیم تا از اینهمه چشم انداز زیبا و پر شکوه لذت بیشتری ببریم
راندیم و راندیم و چندین شهرک ساحلی را پشت سر نهادیم . در یکی از همین شهرک های ساحلی ناگهان دیدیم یک ماشین پلیس نعره زنان و آژیر کشان با چراغ های زهره آب کن قرمز و زرد و آبی پشت سر ماست. اول خیال کردیم لابد دنبال کس دیگری است . اما وقتی در حاشیه بزرگراه توقف کردیم دیدیم بله این شخص شخیص ماست که در تور پلیس افتاده است!
speeding :
پرسیدیم : جناب آژان ! چه خطایی از ما سر زده است ؟ گفتند
گفتیم : نکند شوخی میفرمایید ؟ این همسر جان مان مدام گلایه دارد که ما آهسته میرانیم ، حالا شما یقه مان را گرفته اید که سرعت مان 
زیاد بوده است ؟ آنهم در بزرگراهی که سرعت مجازش ۶۵ مایل در ساعت است ؟
فرمودند: در محدوده این شهر سرعت مجاز سی مایل در ساعت است و حضرتعالی سرعت تان ۴۶ مایل بوده است! بعدش هم با کمال مهربانی و احترامات فائقه یکی از آن قبض های زرد رنگ زهره آب کن را بدست مان داد و ۱۶۵ دلار جریمه مان فرمود
بقول آن شاعر مرحوم مغبون
بخت گر خندان بود دندان به سندان نشکند
بخت نا فرجام را پالوده دندان بشکند!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر