سگان بلخ ......
.......و ابراهیم ادهم به وی افتاد .
شقیق گفت : ای ابراهیم ! چون میکنی در کار معاش؟
گفت : اگر چیزی رسد شکر کنم و اگر نرسد صبر کنم .
شقیق گفت : سگان بلخ هم همین کنند که چون چیزی باشد مراعات کنند و دم جنبانند و اگر نباشد صبر کنند .
ابراهیم گفت : شما چگونه کنید ؟
گفت : اگر ما را چیزی رسد ایثار کنیم و اگر نرسد شکر کنیم .
ابراهیم بر خاست و سر او در کنار گرفت و ببوسید ......
شقیق گفت : ای ابراهیم ! چون میکنی در کار معاش؟
گفت : اگر چیزی رسد شکر کنم و اگر نرسد صبر کنم .
شقیق گفت : سگان بلخ هم همین کنند که چون چیزی باشد مراعات کنند و دم جنبانند و اگر نباشد صبر کنند .
ابراهیم گفت : شما چگونه کنید ؟
گفت : اگر ما را چیزی رسد ایثار کنیم و اگر نرسد شکر کنیم .
ابراهیم بر خاست و سر او در کنار گرفت و ببوسید ......
نقل از : تذکره الاولیا- عطار نیشابوری -ذکر شقیق بلخی
** ای کاش خیل آیات عظام و علمای اعلام کثر الله امثالهم !که سالهای درازی از عمر خود را در بیغوله هایی بنام حوزه علمیه گذرانده اند بجای خواندن شرح لمعه و ترهات شیخ عباس قمی و فقه و اصول و احکام و عقاید و تفسیر و منطق مظفر و اخلاق نظری والمکاسب و شرح سیوطی و کفایت الاصول ، چهار صفحه از همین تذکره الاولیای عطار را میخواندند بلکه ذره ای آدمیت و مروت میآموختند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر