آقای سید محسن اشتهاردی - معروف به آقای آزمایش - بنیانگزار کارخانجات آزمایش تعریف میکرد که :
بعد از جنگ جهانی دوم ؛ یک کارگاه آهنگری کوچک داشتم و هفتاد تومان پول نقد . در آن زمان فقر و بیکاری در ایران بیداد میکرد . من با توجه به رکود زمان جنگ نمیدانستم با این هفتاد تومان چه کنم . . تصمیم گرفتم به مسافرت بروم و نادیده ها را ببینم . سوار یکی از آن اتوبوس های عهد دقیانوس شدم و رفتم رشت .
در رشت بیاری پیرمردی به منزل پیر زنی رفتم و اتاقی اجاره کردم . پیر زنک در حیاط خانه اش چند تا مرغ و خروس داشت . با هم قرار گذاشتیم که ناهار و شامم را بدهد و هر شب هم پولش را بگیرد .
او هم هر روز مرغی را سر می برید و غذایی می پخت و در پایان هر روز هم پول اتاق و غذا را دریافت میکرد .
حدود یکماه آنجا بودم که دیدم از هفتاد تومان دارایی ام پنج تومان بیشتر نمانده است .
سوار یکی از اتوبوس های ابوطیاره آن زمان شدم و بر گشتم تهران . وقتی رسیدم تهران دیدم آرنج دست چپم بخاطر صندلی های چوبی اتوبوس زخمی شده است .همین مسئله باعث شد که بفکر ساختن صندلی چرمی برای اتوبوس ها باشم . بنا بر این قسمتی از حیاط خانه پدری را با شاخ و برگ درختان سقف زدم و چند تن دوزنده چرخکار را که بیکار بودند با لوازم شان به آنجا آوردم و لوازم دیگر از قبیل لوله و چرم و پارچه وپوشال را بصورت نسیه خریدم و اولین صندلی چرمی و راحت اتوبوس را ساختم .
هنوز چند ماهی نگذشته بود که دستکم بیست دستگاه اتوبوس برای تعویض صندلی در نوبت بودند .
این مرد خود ساخته و سخت کوش که بسبب فقر و ناداری نتوانسته بود بیش از کلاس چهارم ابتدایی درس بخواند یکی از سودمند ترین وموفق ترین کارخانجات صنعتی ایران را بنیاد نهاد و تا زمان آن انقلاب شوم اسلامی چندین نوع یخچال و کولر و اجاق گاز و تختخواب و بخاری و آب گرمکن بنام آزمایش تولید میکرد .
کارخانجات صنعتی آزمایش در سال 1358 توسط راهزنان اسلامی مصادره شد و آن مرد زحمتکش هم به خارج از کشور گریخت و سر انجام در مراکش در گذشت .
کارخانجات آزمایش نیز پس از چند سالی به ورشکستگی و تعطیلی کشانده شد و چندین هزار نفر از کارگران آن آواره و بیکار شدند .
بعد از جنگ جهانی دوم ؛ یک کارگاه آهنگری کوچک داشتم و هفتاد تومان پول نقد . در آن زمان فقر و بیکاری در ایران بیداد میکرد . من با توجه به رکود زمان جنگ نمیدانستم با این هفتاد تومان چه کنم . . تصمیم گرفتم به مسافرت بروم و نادیده ها را ببینم . سوار یکی از آن اتوبوس های عهد دقیانوس شدم و رفتم رشت .
در رشت بیاری پیرمردی به منزل پیر زنی رفتم و اتاقی اجاره کردم . پیر زنک در حیاط خانه اش چند تا مرغ و خروس داشت . با هم قرار گذاشتیم که ناهار و شامم را بدهد و هر شب هم پولش را بگیرد .
او هم هر روز مرغی را سر می برید و غذایی می پخت و در پایان هر روز هم پول اتاق و غذا را دریافت میکرد .
حدود یکماه آنجا بودم که دیدم از هفتاد تومان دارایی ام پنج تومان بیشتر نمانده است .
سوار یکی از اتوبوس های ابوطیاره آن زمان شدم و بر گشتم تهران . وقتی رسیدم تهران دیدم آرنج دست چپم بخاطر صندلی های چوبی اتوبوس زخمی شده است .همین مسئله باعث شد که بفکر ساختن صندلی چرمی برای اتوبوس ها باشم . بنا بر این قسمتی از حیاط خانه پدری را با شاخ و برگ درختان سقف زدم و چند تن دوزنده چرخکار را که بیکار بودند با لوازم شان به آنجا آوردم و لوازم دیگر از قبیل لوله و چرم و پارچه وپوشال را بصورت نسیه خریدم و اولین صندلی چرمی و راحت اتوبوس را ساختم .
هنوز چند ماهی نگذشته بود که دستکم بیست دستگاه اتوبوس برای تعویض صندلی در نوبت بودند .
این مرد خود ساخته و سخت کوش که بسبب فقر و ناداری نتوانسته بود بیش از کلاس چهارم ابتدایی درس بخواند یکی از سودمند ترین وموفق ترین کارخانجات صنعتی ایران را بنیاد نهاد و تا زمان آن انقلاب شوم اسلامی چندین نوع یخچال و کولر و اجاق گاز و تختخواب و بخاری و آب گرمکن بنام آزمایش تولید میکرد .
کارخانجات صنعتی آزمایش در سال 1358 توسط راهزنان اسلامی مصادره شد و آن مرد زحمتکش هم به خارج از کشور گریخت و سر انجام در مراکش در گذشت .
کارخانجات آزمایش نیز پس از چند سالی به ورشکستگی و تعطیلی کشانده شد و چندین هزار نفر از کارگران آن آواره و بیکار شدند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر