دنبال کننده ها

۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۶

تو مگر قلب هم داری ؟


دوستم تلفن میزند و میگوید : کجایی؟
میگویم : دارم میروم بیمارستان
میگوید : بیمارستان برای چی ؟
میگویم : برای آزمایش قلب
میگوید : قلب ؟ تو مگر قلب هم داری ؟
میروم بیمارستان . دکتر ها وپرستارها میآیند سراغم . با ذره بین و دوربین و تلسکوپ شان دنبال قلبم میگردند . هر چه میگردند پیدایش نمیکنند. آخرش درمانده میشوند و می پرسند : پس این قلبت کجاست ؟
میگویم : قلبم ؟ من چه میدانم ؟ لابد کسی آنرا دزدیده است و برده است دیگر  . چرا یقه مرا میگیرید؟
به خانه میآیم . با خودم میگویم : بی قلبی هم بد چیزی نیست ها ! آدمیزاد دیگر نه گرفتار دلتنگی و دلشوره و دل نگرانی و دلواپسی میشود .
نه اینکه یکی از فراسوی اقیانوس ها میآید و دلش را می قاپد و با خودش می برد و او را  به بند بلا گرفتار میکند
و  مهمتر اینکه نه کسی می تواند دلش را بشکند و برود

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر