دنبال کننده ها

۱۸ بهمن ۱۳۹۴

فوتبال امریکایی ...

مسابقه فوتبال بود - فوتبال امریکایی - ما هم پای تلویزیون نشسته بودیم . چند دقیقه ای نگاه کردیم و دیدیم چیزی حالی مان نمی شود .
آخر این چگونه فوتبالی است که ده بیست تا آدم قلچماق مثل گلادیاتور های عهد بوق بجان هم می افتند و هزار ها نفر هم نعره و عربده مستانه میکشند ؟
نگاهی به خیابان می اندازیم و می بینیم هیچ تنابنده ای توی خیابان نیست . همه خلایق پای تلویزیون به تماشای این کشمکش قلچماقانه  نشسته بودند و گهگاه هم نعره ای از خانه ای به آسمان میرفت .
رفتیم کتابی بر داشتیم و خواستیم بخوانیم . دیدیم حضرت سعدی است با این پند حکیمانه اش :
کنونم آب حیاتی به حلق تشنه فرو کن
نه آنگهی که بمیرم به آب دیده بشویی
بجای تماشای فوتبال ؛ نشستیم شعرهایی از  جناب سعدی  خواندیم و حال مان جا آمد .
و این هم حسرتی و دریغی از سعدی شیراز از بابت عمر رفته :
در این امید بسر شد دریغ عمر عزیز
که آنچه در دلم است از درم فراز آید
امید بسته بر آمد ولی چه فایده زانک
امید نیست که عمر گذشته باز آید ..

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر