دنبال کننده ها

۱۷ فروردین ۱۳۹۴

دانشگاه " نیست در جهان "



ما یک رفیقی داشتیم که یک روز در پاریس ما را بر داشت برد دانشگاه سوربن . فی الواقع ما فقط از کنار دیوار هایش رد شدیم . چیزی نگذشت که دیدیم همه خلایق این رفیق مان را آقای دکتر صداش میکنند . ما تلفن کردیم و گفتیم : رفیق ! مبارک است ! شما که در دانشگاه سوربن دکترا گرفته ای چرا ما را خبر نکرده ای که مشتلقی چیزی بشما بدهیم و یک بساط بجنبان و برقصانی راه بیندازیم و به همین بهانه دمی هم به خمره بزنیم ؟ رفیق مان البته سر و ته قضیه را با چند تا شوخی و لوده گری به هم آورد و ما بعد ها فهمیدیم ایشان نه از سوربن بلکه از یکی از همین دانشگاههای " نیست در جهان " - که صد دلار میگیرند و بشما دکترای جامعه شناسی و آسیب شناسی ! و حشره شناسی و قورباغه شناسی و مصدق شناسی میدهند - یک دکترای افتخاری ! گرفته اند و شده اند آقای دوختور موس موس !!( حالا کاری نداریم که همان دانشگاه نیست در جهان چندی بعد با فضاحت و آبرو ریزی آن دکترای افتخاری را پس گرفت و موجبات اندوه و شرمساری ما آدمهای دانشگاه ندیده را فراهم ساخت ) خدا بسر شاهد است ما تا امروز نمیدانستیم که این دانشگاه سوربن رشته امامزاده شناسی هم دارد و گرنه خودمان هم میرفتیم ثبت نام میکردیم و در رشته سنگ شناسی و دماغ شناسی و فیل شناسی دکترایی چیزی میگرفتیم میشدیم جناب مستطاب عالی آقای دوختور گیله مرد ! مگر ما چه چیزمان از دیگران کمتر است ؟ مگر آنها را خانم زاییده ما را سکینه باجی ؟ اصلا آقا مگر ما دست مان چلاق است ؟ همه بادمجان دور قاب چین ها و بله قربان گوهای اعلیحضرت همایونی رضا شاه دوم شده اند دکتر فلانی و دکتر بساری ما مانده ایم همان گیله مرد خشک و خالی ؟ آخر انصاف تان کجاست ای خلایق ؟ اگر از همین حالا ما را آقای دوختور گیله مرد ندانید میرویم یک کتاب به قطر مثنوی معنوی مینویسیم و اسمش را هم میگذاریم آسیب شناسی رفقای فیس بوکی و چنان دماری از روزگارتان در میآوریم که پرندگان آسمان به حال تان گریه کنند . از ما گفتن بود نگویید نگفته بودی ؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر