مگس ها ....و آدم ها
" داده ام یک جعبه آینه یا بقول فرنگی مآب ها - ویترین - درست کنند. چند دار کوچک هم بسازند که توی این جعبه آینه کار میگذارم . وقتیکه قصاب گوشت را گران تر از نرخ عادلانه به من میفروشد ،چون زورم به او نمیرسد هنگامیکه رسیدم خانه یک مگس متناسب با هیکل قصاب - اگر قصاب گردن کلفت و شکم گنده باشد مگس گنده و چاق - میگیرم وتوی جعبه آینه به دارش میکشم و روی یک تکه کاغذ کوچک می نویسم :قصابی که بمن گوشت گران فروخت و با سنجاق بالای دار مگس آویزان میکنم . و یا در مورد سوار شدن اتوبوس اگر کسی با آرنجش به سینه من کوفت ونوبت مرا گرفت تا زودتر سوار اتوبوس شود ، وقتی به خانه رسیدم باز مگسی میگیرم وبه دارش میکشم وبالای سرش چنین می نویسم : این انسان حق مرا غصب کردو با زور نوبت مرا گرفت تا زودتر سوار اتوبوس شمیران شود .
"از حرف های نیما یوشیج "
---------
حرف های نیما مرا بفکر فرو میبرد ، باخودم میگویم اگر قرار باشد همه ستمدیدگان عالم دق دلی شان را سر مگس ها خالی کنند بدون شک نسل مگس از روی زمین بر داشته خواهد شد......
نقل از کتاب "در پرسه های در بدری - حسن رجب نژاد - بوینوس آیرس - نوروز ۱۳۶۵
"از حرف های نیما یوشیج "
---------
حرف های نیما مرا بفکر فرو میبرد ، باخودم میگویم اگر قرار باشد همه ستمدیدگان عالم دق دلی شان را سر مگس ها خالی کنند بدون شک نسل مگس از روی زمین بر داشته خواهد شد......
نقل از کتاب "در پرسه های در بدری - حسن رجب نژاد - بوینوس آیرس - نوروز ۱۳۶۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر