تازه انقلاب شده بود . من از سویس آمده بودم تهران . شهر سیمای عجیب و غریبی داشت . نام خیابان ها را عوض کرده بودند .
یک روز در تهران سوار تاکسی بودم . خانمی جلوی تاکسی را گرفت و گفت : آریامهر !
راننده تاکسی گفت : دکتر فاطمی خانوم !!
خانم گفت : پنج تومان خیابان آریامهر !
راننده تاکسی گفت : خیابان دکتر فاطمی خانوم !
خانم گفت : ده تومان خیابان آریامهر !
راننده تاکسی گفت : خیابان دکتر فاطمی خانوم !
خانم گفت : بیست تومان خیابان آریامهر !
راننده تاکسی در ماشین را باز کرد و گفت : بفرمایید !
خانم سوار ماشین شد و در را بست و بر گشت به راننده تاکسی گفت : همه آدمها یک قیمتی دارند ! فقط قیمت های شان فرق میکند
حالا بعد از سی و چند سال وقتی من بیاد حرف های آن خانم می افتم بخودم میگویم : اگر ما ایرانی ها قیمت خودمان را میدانستیم آیا باز هم گرفتار شیخ و ملا و فقیه و حجت الاسلام و سفیه و آدمخواران اسلامی میشدیم ؟؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر