دنبال کننده ها

۷ اسفند ۱۳۹۱

بیچاره هویدا ...



....روزی با هویدا در ایام نخست وزیری ؛ در باره گروههای چریکی و...صحبت میکردیم . گفتم که : اینها سیانور بهمراه دارند وقتی قرار ملاقات میگذارند سیانور زیر دندان شان است که اگر دستگیر شوند فورا قورت بدهند و باعث مرگ سریع بشود .
هویدا گفت : " دو تا از این قرص سیانور ها را بمن بدهید ! "
گفتم : برای چه کاری میخواهید ؟
در جواب گفت که : " اگر یک وقتی اتفاقی افتاد ؛ ما هم قورت بدهیم.."
گفتم : شما برای چه ؟ ( حالا هنوز هیچ خبری نبود و حدود چهار - پنج سال قبل از انقلاب 57 بود ) ....هویدا فکر میکرد که روزی ممکن است کودتایی بشود و یک اتفاقی شبیه به آن بیفتد ؛ اما در سال آخر بمن گفت : " با این شیوه ای که شاه دارد جلو میرود ؛ یعنی اینکه همه چیز تمام شد ! " و من هم بوی گفتم که اگر حادثه ای رخ دهد ؛ کسی با شما کاری ندارد . کاری که این افراد دارند با شاه است و نصیری و من ...البته من هم نمیدانستم که اینطوری میشود و این وحوش این جنایت ها را میکنند ...
از کتاب در دامگه حادثه - پرویز ثابتی - ص 220

۱ نظر:

ناشناس گفت...

ای مسلمان تروریست ریاکار دروغگو دزد.

نوروز عید تو نیست.

به دو دلیل:
۱- پیامبر راهزن تو هیچگاه نوروز را جشن نگرفت.
۲- مردم عربستان هیچگاه نوروز را جشن نمی گیرند.
تو برو همان عید فرزند کشی و عید گشنگی خودت را جشن بگیر.
اگر نمی دانی برو بخوان یا بپرس.

ارسال یک نظر