دنبال کننده ها

۱۷ بهمن ۱۳۸۹

کفاره شراب خوری های بی حساب....

اوحد الدین انوری - شاعر بزرگ ایرانی - پسر رییس میهنه بود و پدرش مال و ضیاع فراوان داشت .
چون پدرش بمرد انوری جمله اموال و املاک پدر بفروخت ...و با جمعی از اهل عیش و طرب ؛ بساط سماع و شراب بگسترد و دست اسراف به مال پدر بگشاد و آنهمه اموال را به باد فنا در داد و اسراف و تبذیر را بجایی رسانید که روز ها در مجلس عیش و نوش شمع مومی بر افروختی و خرمن دارایی خود به شومی تلف کاری بسوختی .
عاقبت کارش به جایی رسید که در زمستان جامه نداشت و تا آفتاب بلند نشدی قدم از کلبه خود بیرون نگذاشتی ...( جوامع الحکایات -عوفی)

و این شعر از اوست :
هر بلایی کز آسمان آید
گر چه بر دیگری قضا باشد
بر زمین نا رسیده می پرسد :
خانه انوری کجا باشد ؟

۱ نظر:

ناشناس گفت...

بسیار زیبا بود، با سپاس از گیله مرد نازنین .
"كش میرم".

پاینده باشید
م. م.

ارسال یک نظر