مادری همیشه این حکایت را؛ به مناسبتی می گفت که در روزگار
گذشته مردی بود که
کفن مردگان می دزدید و نان
زن و فرزند می داد و عمری به این
کار مشغول بود و
همه این سالها به لعنت خلق گرفتار، در
بستر مرگ فرزند را صدا کرد که
فرزندم من
عمری به این کار مشغول بودم
و سالهاست که به لعنت خلق گرفتارم
بیا و بعد از
من تو کاری کن که آمرزشی
عمری به این کار مشغول بودم
و سالهاست که به لعنت خلق گرفتارم
بیا و بعد از
من تو کاری کن که آمرزشی
باشد برای پدرت.
پدر مُرد و پسر
چندی بعد شغل پدر را
دنبال کرد ، با این تفاوت
که کفن مردگان را که می دزدید هیچ ،
با مردگان آن می
کرد که گفتنش در اینجا جایز
نیست ! و مردم انگشت به دهن جملگی
می گفتند که خدا
پدرش
را بیامرزد که فقط کفن می دزدید ،
این که هم کفن می دزدد وهم با مردگان در میآمیزد !!
و پسر
خوشحال که وصیت پدر را بجای
آورده است .
چندی بعد شغل پدر را
دنبال کرد ، با این تفاوت
که کفن مردگان را که می دزدید هیچ ،
با مردگان آن می
کرد که گفتنش در اینجا جایز
نیست ! و مردم انگشت به دهن جملگی
می گفتند که خدا
پدرش
را بیامرزد که فقط کفن می دزدید ،
این که هم کفن می دزدد وهم با مردگان در میآمیزد !!
و پسر
خوشحال که وصیت پدر را بجای
آورده است .
بقول مرحوم عمران صلاحی
( حالا حکایت ماست )
در این مرز پر گهر هر که بر
مسندی می نشیند
خلق الله باید پدر بیامرزی
برای فرد رفته
بگویند
مسندی می نشیند
خلق الله باید پدر بیامرزی
برای فرد رفته
بگویند
۶ نظر:
سلام ... کوتاه و کامل
در بلاگنیوز لینک داده شد
داستانک بدی نیست ، اما بد نبود اگر مختصر اشاره ای به منبع اولیه داستانک هم می شد .
http://rezasayyedi.blogspot.com/2009/09/blog-post_6648.html
فیدوس
با عرض سلام
نامه بی نقطه
نوشته اي كه ذيلا از نظر خواننده گرامي مي گذرد نامه اي است كه مرحوم ميرزا محمد الويري به مرحوم احمد خان امير حسيني سيف الممالك فرمانده فوج قاهر خلج رقمي داشته كه شروع تا خاتمه نامه تمام از حروف بي نقطه الفبا انتخاب و در نوع خود از شاهكارهاي ادب زبان پارسي به شمار مي آيد. انگيزه نامه و موضوع آن قلت در آمد و كثرت عائله و تنگي معيشت بوده است. اين نامه در زمان ناصرالدين شاه بوده
بسمه تعالي
سر سلسله امرا را كردگار احد امرو عمر سر مد دهاد. دعا گو محمد ساوه ای در كلك و مداد ساحرم و در علم و سواد ماهر. ملك الملوك كلامم و معلم مسائل حلال و حرام. در كل ممالك محروسه اسم و رسم دارم. در هر علم معلم و در هر اصل موسسم.
در كلك عماد دومم در عالم در علم و حكم مسلم كل امم سرسلسله اهل كمالم اما كو طالع كامكار و كو مرد كرم؟
دلمرده آلام دهرم. كوه كوه دردها در دل دارم. مدام در دام وام، و علي الدوام در ورطه آلام دهرم هر سحر و مسا در واهمه و وسواس كه مداح كه گردم و كرا واسطه كار آرم كه مهامم را اصلاح دهد و دو سه ماهم آسوده دارد. مكرر داد كمال دادم و در هر مورد مدح معر كه ها كردم. همه گوهر همه در، همه لاله همه گل، همه عطار روح همه سرور دل، اما لال را مكالمه و كررا سامعه و كور را مطالعه آمد. همه را طلا سوده در محك ادراك آورده احساس مس كردم و لامساس گو آمدم. اما علامه دهرم، ملولم و محسود و عوام كالحمار محمود و مسرور ... لا اله الا الله وحده وحدهدلا در گله مسدود دار در همه حال كه كارهاي همه عكس مدعا آمدعلاوه همه دردها و سرآمد كل معركه ها عروس مهر در آرامگاه حمل در آمد. عالم و عام لام و كرام، صالح و طالح، صادر و وارد، كودك و سالدار، گدا و مالدار، همه در اصلاح اهل و اولاد و هر كس هر هوس در معامله و سودا دارد آماده و اطعمه و هر سماط گرد آورده، حلوا و كاك، سركه و ساك، كره و عسل، سمك و حمل، گرمك و كاهو، دلمه و كوكو، امرود و آلو، الي كلم كدو، همه در راه، مكر دعاگو كه در كل محرومم و در حكم كا المعدوم. اگر موهوم و معلول معدل سه صاع و دو درم ارده گردد حامد و مسرورم. مگر كرم سر كار اعلي كه سر الولد و سر الوالد در او طلوع كرده و دادرس آمده، درد ها دوا، وامها ادا و كامها روا گردد.
له طول عمر كطول المطر سواء له الدرهم، و كه المدر دهد مرد را كام دل كردگار همه عمر آسوده و كامكار
دل آرا همه كار و كردار او ملك در سما مادح كار او
طول الله عمره و دمره حاسده، هلك اعدانه، اعطه ماله، اصلح
احواله و اسعد اولاده مدام السماء
با عرض سلام
نامه بی نقطه
از لارستان تقدیم شد
ارسال یک نظر