دنبال کننده ها

۲۲ تیر ۱۴۰۳

آ غلام

آغلام رفیق ما بود . یکی دو سه سالی از ما بزرگتر بود . در همان روزهای نوجوانی درس و مشقش را رها کرده بودو شده بود راننده وانت سرمه ای رنگ آقای پیله ور .
آقای پیله ور تو محله مان کارخانه چای خشک کنی داشت . اسمش هم بود کارخانه چایسازی پیله ور . یک کارخانه آجری سه چهار طبقه که هر وقت از کنارش رد میشدیم عطر چای مست مان میکرد .
گاهگداری با رفیقانم میرفتیم دور و بر کارخانه آقای پیله ور آقای فهیم را میدیدیم که مدام با یکی دو تا آچار با پیچ و مهره های ماشین های خشک کنی ور میرفت .
آغلام گهگاه با ما میآمد الواتی . با چند تا از رفیقانم میرفتیم از فروشگاه ممد آقا دو سه بطر آبجوی شمس میخریدیم و توی باغ کریم ارباب زیر آلاچیق می نشستیم و آبجو میخوردیم و مست میشدیم ونعره میکشیدیم و رویا می بافتیم .
آغلام از آقای جزایری پیشنماز مسجد محله مان شنیده بود در دین اسلام از هر گناهی میشود توبه کرد مگر شرب خمر .
با ما میآمد توی باغ وبا من بمیرم تو بمیری یک لیوان آبجو میخورد و بعدش دهانش را آب میکشید و رو به آسمان میکرد و میگفت : خدایا توبه ! خدایا توبه !
یک شب رفته بودیم مسجد . شب احیا بود . شبی بود که چراغ های مسجد را خاموش میکردند وخلایق قرآن بسرشان میگرفتند العفو العفو میخواندند .
آقای جزایری روی منبر داشت گلویش را پاره میکرد . داشت در باره عذاب دوزخ و روز صد هزار سال و آتش جهنم و مار هفت سر و پل صراط فرمایشات میفرمود . رسید آنجا که : ای خلایق ! دست به دعا بردارید و العفو العفو بخوانید . هر گناهی که کرده اید امشب بخشوده خواهد شد مگر شرب خمر !
آغلام کنار دستم نشسته بود . یکباره پاشد و در آن شور و سوز و تاریکی و ندبه و دعا کوبید روی کله رفیق مان یحیی و فریاد کشید : مادر قحبه ! تو مرا جهنمی کرده ای !
May be an image of grass
See insights and ads
All reactions:
Karim Akhavan, Farhad Ghasemzadeh and 86 others

۲۱ تیر ۱۴۰۳

کودکی که دریا ندیده بود

ما را برده بودند گردش علمی . اولین بار بود گردش علمی میرفتیم . کلاس چهارم دبستان بودم .دبستان احمد قوام لاهیجان . برای اولین بار هم بود گردش علمی به گوشم خورده بود .
مدرسه مان قبلا پرورشگاه بود . پرورشگاه کودکان یتیم . بعد ها دبستانش کرده بودند . با چهار پنج تا کلاس . با کف تخته ای خاک آلود .
نیمکت بقدر کافی نداشتیم . تنبل ها روی زمین می نشستند . روی همان تخته های خاک آلود . من شاگرد اول بودم . ریزه میزه و مردنی . روی نیمکت جلویی می نشستم .
اتوبوسی آمد ما را سوار کرد و راه افتاد . سی چهل تایی میشدیم . مادرم سه چهار تا کوکو سبزی درست کرده بود و گذاشته بود توی یک قابلمه کوچک . با کمی کته . برنج چمپا . و یکی دو تا تخم مرغ آب پز . ناهارم روبراه شده بود .
رفتیم رامسر . در رامسر دو سه چیز برای مان هیجان انگیز بود : اولیش درختان نارنج کنار خیابان . دومیش ساختمان بلند سپیدی که در دامنه کوه مثل نگینی میدرخشید . میگفتند کاخ شاه است . بعد ها دانستیم هتل رامسر است . سومیش دریا . و من تا آنروز دریا ندیده بودم .
ما را بردند سادات محله . سادات محله بوی تخم مرغ گندیده میداد . دماغ مان را گرفتیم پیف پیف کنان از اتوبوس پیاده شدیم .
آنجا از دل زمین آب گرم می جوشید . می جوشید و بخار میداد . حوضکی و استخرکی ساخته بودند که مردمان لخت میشدند میرفتند کناره سنگی حوض می نشستند . ما تن به آب نزدیم ، می ترسیدیم . می ترسیدیم بسوزیم .
سالها بعد یکبار دیگر به سادات محله رفتیم .حالا دوازده سیزده ساله بودم . این بار پدر مان ریسه مان کرده بود برده بود آبگرم . میگفت آبگرم معدنی رامسر بهترین دارو برای درمان روماتیسم است . ما که روماتیسم نداشتیم . اما رفتیم . شاید هم به اجبار . همان بوی گندیده تخم مرغ و همان حوضک و استخرک .
وقتی خواستیم به خانه برگردیم مینی بوسی آمد خلایق را سوار کرد . دیگر جا نداشت مرا سوار کند . آقای راننده دستم را گرفت و گفت :‌بیا اینجا کنارم بایست . کنارش ایستادم . سمت چپ آقای راننده . سر پا . همه چیز بوی گازوییل میداد . از توی آیینه مسافران را میدیدم . چشمم به دخترکی همسن و سال خودم افتاد . نگاهش کردم . نگاهم کرد . نگاهش کردم . خجولانه نگاهم کرد . و من همانجا عاشقش شدم .
نزدیکی های رودسر مینی بوس ایستاد . دخترک و مادرش پیاده شدند . دخترک رفت ، دلم را هم با خودش برد . و من همچنان عاشق ماندم .
و هرگز آن دخترک را ندیدم .
گيله ‌مرد
GILEHMARDS.BLOGSPOT.COM
گيله ‌مرد

دزد با معرفت

میگوید : توی یک کوچه پرت و خلوتی سلانه سلانه راه میرفتم . یک آقای موتور سواری آمد کنارم ایستاد ، خیال کردم لابد دنبال آدرسی چیزی میگردد . پرسیدم : کاری داشتید ؟
قمه اش را در آورد گذاشت روی سینه ام و گفت : هرچی تو بساطت هست بریز بیرون
همه اش دوازده هزار تومان پول توی جیبم بود با یک تلفن عهد عتیق. دوازده هزار تومان و تلفنم را دادم دستش و گفتم : به حضرت عباس همین را دارم
پرسید : خانه ات کجاست ؟
گفتم : دروازه دولاب
گفت : بپر ترک موتور
خیال کردم لابد میخواهد مرا ببرد جای خلوتی گردنم را بزند یا اینکه دل و روده ام را بریزد کف دستم
با ترس و لرز گفتم : راضی به زحمت سرکار نیستم به مرتضی علی ! پیاده میروم . دکترگفته است پیاده روی برای سلامتی آدم خوب است مخصوصا وقتی آدم شکمش خالی باشد
با صلابت یک سردار پاسدار سرم نعره کشید : بپر بالا
نشستم روی ترک موتور . مرا برد دم ایستگاه مترو . آنجا پیاده ام کرد و گفت : برو ! دست علی به همراهت
آقا ! این آقای دزد اگر میخواست بجای قالیباف و خیالباف و حصیر باف و خالیباف نامزد ریاست جمهوری اسلامی بشود من به ایشان رای میدادم . دزد با معرفتی است والله . به عمه جان و خاله جان و دختر خاله ها و پسر عمه ها هم میگفتم به او رای بدهند . دزد جوانمردی است به حرضت ابلفرض !
شما این دزد ها و قمه کش ها و لات هایی را که حالا وزیر و وکیل و سردار و سرلشکر و سپهبد و نمیدانم قاضی القضات شده اند نگاه کن ، لاکردار ها چنان می دزدند که دست چپ شان از دست راست شان خبر ندارد . بیخود نیست که از قدیم ندیم ها گفته اند : صد رحمت به کفن دزد اولی !
باز گلی به جمال این دزد علی دوست ! که آنقدر معرفت داشت پول متروی آن بنده خدای دزد زده را برایش بگذارد ، این دزدهای گردن کلفت مومن آش را با جاش میدزدند خر را با آخورش
به فکر گنبد خود باش یا امام رضا !
No photo description available.
See insights and ads
All reactions:
Karim Akhavan, Zari Zoufonoun and 48 others

۱۷ تیر ۱۴۰۳

بر دیوار مهربانی

این یاد داشت را یک " آدم " بر روی دیوار مهربانی کرمانشاه گذاشته بود . بخوانیدش :
" سلام . جوانی هستم 26 ساله . گروه خونی 0 مثبت .حاضرم به کسی که احتیاج داره خون بدهم . یک پراید هم دارم میتونم کسانی را که مریض دارن جا بجا شون کنم . رنگ کار خونه هم بلدم . راستش خودم کارگر خدمات شهرداری ام ؛ انقدری حقوقم نیست که بخام کمک مالی کنم . خجالتم .
با تشکر از عوامل دیوار .
من وقتی این یاد داشت را خواندم یاد آن گفته شمس تبریزی افتادم که :
پرسید بواب که کیستی ؟
گفتم : این مشکل است . تا بیندیشم .
آنگاه میگویم :
پیش از این روزگار ؛ مردی بوده است بزرگ
نام او " آدم » من از فرزندان اویم.......
خدا را صدهزار مرتبه شکر که هنوز نسل " آدم " منقرض نشده است .
May be an image of flower
See insights and ads
All reactions:
Farrokh RiazSadri, Miche Rezai and 14 others