دنبال کننده ها

۱۶ اسفند ۱۴۰۳

چطوری رفیق ؟

چطوری رفیق؟
یکی از شگفتی های تاریخ انقلاب های جهان شباهتی است که بین حکومت ملایان و حکومت مرحوم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی وجود دارد .
پس از اینکه لنین در گذشت گفتند آقای تروتسکی - یعنی نفر دوم انقلاب -خائن به آرمان های خلق بوده است !
در آن زمان جهان با شنیدن چنین خبری به بهت و حیرت فرو رفت .
تروتسکی و خیانت ؟ چگونه چنین چیزی ممکن است ؟
لئون تروتسکی یکی از بزرگ ترین نظریه پردازان مارکسیسم ، رییس کمیساریای عالی خلق برای امور خارجی بود ، عضو دائمی کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی بود ، بعدا به وزارت جنگ رسید ، نقش بسیار بزرگی در پیروزی ارتش سرخ در جنگ های داخلی روسیه داشت ،یکی از نخستین اعضای دفتر سیاسی حزب کمونیست بود .
چنین کسی چگونه می تواند خائن و خود فروخته و جاسوس و دشمن خلق باشد ؟
در دهه ۱۹۲۰ بسبب کشمکش هایی که بین استالین و تروتسکی بر سر شیوه اداره حکومت وجود داشت تروتسکی از اتحاد جماهیر شوروی تبعید شد ، به مکزیک رفت و آنجا به دستور استالین توسط شخصی بنام رامون مرکادر یکی از ماموران کمیساریای عالی خلق با تبر به قتل رسید .
نکته جالب اینجاست که کسانی که او‌را به خیانت متهم کردند خودشان از رهبران برجسته انقلاب اکتبر روسیه بودند :
بوخارین ، کامنف، ژینو ویوف، و استالین .
پنج سال بعد اعلام کردند کامنف و بوخارین و ژینو ویوف هم خائن بوده اند ! دادگاههای فرمایشی تشکیل شد و آنها توسط آقای هنریک یاگودا رییس وزارت امنیت شوروی اعدام شدند .
اندکی بعد معلوم شد که خود این آقای هنریک یاگودا رییس امنیت خانه مبارکه دشمن خلق و جاسوس امپریالیست ها بوده است ! از خانه اش هم صدها عکس سکسی و لباس زیر زنانه کشف کردند و به تماشای خلق قهرمان گذاشتند!
همین آقای یاگودا وقتی در برابر جوخه اعدام قرار گرفت میگفت : من هزاران بار از دستورات خدا سر پیچی کردم تا به استالین خدمت کنم ، بنظر میآید خدا وجود دارد و حالا دارد از من انتقام میگیرد .
آقای« یاگودا» با حکم مرگی که آقای استالین برایش صادر کرده بود به دست معاون خودش جناب آقای نیکلای یژوف تیر باران شد .
مدتی نگذشت که معلوم شد همین آقای نیکلای یژوف هم سر سپرده بیگانگان و لابد دشمن خلق قهرمان بوده است . دستگیر و محاکمه و سرانجام توسط معاون خودش جناب آقای بریا - وزیر امنیت اتحاد جماهیر شوروی - تیرباران شد !
حالا ببینیم این آقای «بریا » سرنوشت اش چگونه رقم خورد :
این آقای بریا که در گرجستان زاده شده بود به سال ۱۹۲۱ به سازمان « چکا» - پلیس مخفی شوروی - پیوست و تا سال ۱۹۲۴ حدود ده هزار تن از مخالفان کمونیزم را اعدام کرد .
او بسال ۱۹۳۲ به عضویت کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی در آمد و بخاطر توانایی هایش در آدمکشی و حذف مخالفان ، در راس پلیس مخفی استالین قرار گرفت
با حمله آلمان هیتلری به لهستان و آغاز جنگ جهانی دوم ، تعدادی از افسران و سربازان لهستانی به شوروی گریختند و به آن کشور پناهنده شدند . آقای بریا دستور داد همگی شان را تیر باران کنند !
در سال ۱۹۴۴ آقای بریا فرصت را غنیمت شمرد و اقوام استقلال طلب شوروی را یا کشت یا به سیبری فرستاد تا در آنجا از گرسنگی و بیماری و سرما بمیرند .
با مرگ استالین در پنجم مارس ۱۹۵۳ و انتخاب نیکیتا خروشچف بعنوان صدر هیئت رییسه اتحاد جماهیر شوروی ، جناب آقای بریا به اتهام جاسوسی برای انگلستان دستگیر و به یک اردوگاه مخفی فرستاده ودر آنجا بی سر و صدا تیرباران شد .ریاست دادگاه آقای بریا را جناب گئورکی ژوکوف به عهده داشت . اندکی بعد خود آقای ژوکوف عنصر نامطلوب شناخته شده و از همه پست ها و مشاغلی که داشت برکنار و به اورال تبعید میشود و در آنجا او را مشمول رحمت حقتعالی میکنند ! .
در همین زمان است که خود آقای استالین هم دشمن خلق و خائن به آرمان های انقلاب اعلام میشود ، در نتیجه گور آقای استالین را که کنار مقبره لنین در میدان سرخ بود میشکافند ، جنازه اش را بیرون میآورند گوشه ای پای دیوار کرملین دفن میکنند !
بدون شک اگر آقای استالین تا آن زمان زنده مانده و به رحمت حقتعالی نرفته بود محاکمه و تیرباران میشد و در جلسه محاکمه اش هم اعتراف میکرد دشمن خلق و خائن به انقلاب بوده است.
بعد نوبت به خود آقای خروشچف میرسد . آقای خروشچف را خود سر و ماجرا جو و به اصطلاح خودشان ریویزیونیست و دشمن انقلاب اعلام میکنند ، توسط آقای لئونید برژنف برکنار میشود ، به یک ویلای خصوصی در حوالی مسکو منتقل میشود و تا آخر عمر در آنجا تحت نظر قرار میگیرد ‌ودر سپتامبر ۱۹۷۱ دق کش میشود و حتی به خانواده اش اجازه نمیدهند در مراسم خاکسپاری اش حضور داشته باشند
وقتی آقای برژنف به رحمت خدا رفت و گورباچف به جایش نشست تازه معلوم شد که این کفتار پیر - یعنی جناب برژنف- بدترین ضربه ها را به روسیه زده و سالها جلوی پیشرفت آن کشور را گرفته است ( خوب شد زنده نماند و گرنه او‌هم یکی از کشتگان انقلاب میشد )
در زمان آقای گورباچف بود که معلوم شد ای آقا ! اصلا کل حزب کمونیست روسیه خائن و‌دشمن خلق قهرمان بوده است !
و آنهنگام که اتحاد جماهیر شوروی با آن ید و بیضا و آن پرده های آهنین و آن سرویس های جاسوسی و آدمکشی اش فرو‌میریزد معلوم میشود خود آقای گورباچف هم مامور امپریالیسم جهانی و دشمن انقلاب کبیر و دشمن روسیه کبیر و خلق کبیر بوده و از سازمان های جاسوسی امریکا و انگلستان و فرانسه و آلمان و ساحل عاج حقوق و‌مواحب میگرفته است !
وقتی آدم سرگذشت انقلاب اکتبر روسیه را میخواند و می بیند چگونه فرزندان خود را یک‌به یک خورده است به یاد انقلاب ایران و شباهت هایش با انقلاب روسیه می افتد.
به یاد قطب زاده ، ابراهیم یزدی ، ابوالحسن بنی صدر ، رفسنجانی ، موسوی ، کروبی ،مهدی بازرگان ،یدالله سحابی ، سنجابی ، تاج زاده ، گلزاده غفوری ، دستمالچی ، منتظری ، و هزاران تن دیگر می افتد که در شکل گیری و پیروزی این انقلاب نکبت نقش داشته اند.
خوب شد این رفیق های سابق و اسبق مان شکر خدا به جایی نرسیدند و بر اسب مرادی سوار نشدند و با همه شامورتی بازی ها ‌وکله معلق زدن های انقلابی! کسی نگفت عمو جان خرت به چند ! و گرنه معلوم نبود ما را هم به نام دشمن خلق و خائن به انقلاب و جاسوس امپریالیسم به دادگاه میکشاندند و تا حالا هفت تا کفن هم پوسانده بودیم !
راستی ؟ چطوری رفیق !؟
نقاشی: علیرضا اسپهبد
See translation
May be an illustration
All reactions:
60

حاجی

تو ایران رسم است همه را حاجی صدا میکنند :
حاجی حالت خوبه ؟
حاجی کجا میخوای بروی ؟
حاجی این قیمتش چنده؟
حاجی کی مسافرت میروی؟
حاجی کرایه خونه را دادی؟
من اگر ایران مانده بودم اگر خمینی مرا نمیکشت همین حاجی گفتن ها مرا میکشت . ترجیح میدادم یکی بجای حاجی بمن میگفت خواهر جنده مادر قحبه !
وقتی میگویند حاجی احساس میکنم بوی تعفن اسلام گرفته ام . احساس میکنم به ژرفای چاه ابتذال و‌نابکاری در غلتیده ام .
حاجی تان ارزانی خودتان ای بوگندوهای متعفن دزد آدمخوار پلید .
See translation
May be a doodle
All reactions:
54

سرود اینترنشنال


از فرانسه بر میگشتیم سویس. من و رفیقم رسول.سوار قطاری بودیم که از پاریس به زوریخ میرفت ، قطار سه چهار تا واگن بیشتر نداشت. چنان آهسته میرفت انگار به عروسی آقای دانولد ترامپ میرویم !
سال ۱۳۵۶ بودو ایران آهسته آهسته در آتش انقلابی شوم فرو می پاشید .
رسیدیم مرز سویس . قطار ایستاد ؛ دوتا پلیس قلچماق آمدند سراغ مان، با ایما اشاره حالی مان کردند باید پیاده بشویم!
پیاده شدیم . رفیقم را بردند ،
بردند برای بازجویی ؛من همانجا نشستم تا نوبتم برسد.
چند دقیقه ای گذشت ؛ رسول از اتاق بیرون آمد ، با صورتی بر افروخته و مویی پریشان و خشم آگین.
گفتم : چطو شد رسول ؟
شروع کرد به ترکی فحش دادن : کپه اوغلی ننه گهبه! مادر گهبه ها !
پلیسی آمد دستم را گرفت برد توی اتاق.
گفت: کت ات را در بیاور
در آوردم.
پیرهنت را در بیار !
در آوردم
شلوارت را در بیار !
در آوردم
زیر شلواری ات را در بیار !
با تردید پرسیدم : زیر شلواری؟
گفت : در بیار !
در آوردم
تمامی سوراخ سنبه های کفش و لباس و جوراب و کلاهم را با دقتی وصف ناشدنی جستجو کردند . نمیدانم دنبال هرویین و کوکایین میگشتند یا کلاشینکف و خمپاره انداز !
آمدیم بیرون ؛ دیدیم قطار همچنان منتظر ما ایستاده است ؛ سوار شدیم.
مسافران طوری نگاه مان میکردند انگار دو تن از تروریست های بادر ماینهوف را گرفته اند. شاید خیال میکردند ما همان ایلیچ رامیرز سانچز یا همان کارلوس معروف هستیم.
رفتیم توی رستوران چند تا آبجوی کله قوچی خوردیم مست و پاتیل شدیم
من پاشدم به زبان شیرین فارسی خطاب به مسافران گفتم : ریدم توی آن مملکت تان !پدر سوخته های جاکش ! ما دانشجو هستیم ، چه خیال کردید مادر قحبه ها ؟
بیچاره ها از فحش هایم سر در نیاوردند .
خیال میکردند دارم سرود اینترناشنال میخوانم !
همه این بلاها سرمان آمد چونکه سبیل های مان شبیه سبیل های آقای دایی استالین بود !
See translation
May be art
All reactions:
29

درس امام شناسی

درس امام شناسی
وقتی بچه بودم تو مدرسه میگفتند ما دوازده تا امام داریم اما من هر چه حساب میکردم میدیدم ما پانزده تا امام داریم
آقای سلیمی معلم تعلیمات دینی مان با ترکه انار میکوبید روی کله ام میگفت : حرومزاده ! کفر نگو !
آنوقت ها عقل درست حسابی که نداشتم ( البته هنوز هم ندارم ) خیال میکردم امام جعفر صادق و امام موسی کاظم چهار نفرند
خیال میکردم امام جعفر و امام صادق دو تایی با هم نشسته اند اینهمه حدیث جعل کرده اند
همچنین خیال میکردم امام موسی و امام کاظم دو نفرهستند که اینهمه تخم و ترکه پس انداخته اند
آقای جزایری پیشنماز محله مان هم هر وقت روی منبر از ثامن الائمه صحبت میکرد من خیال میکردم از عمه صنم مان حرف میزند !
بعد ها فهمیدم ثامن الائمه وامام رضا پسر خاله اند!
See translation
May be an illustration
All reactions:
74

سلام

بسبب برخی  اشکالات فنی  ! فعلا امکان انتشار یادداشت های جدید فراهم نیست. اگر شیاطین دست از سرمان بر دارند بزودی این صفحه مجددا آپدیت خواهد شد . با شرمندگی بسیار : گیله مرد مغبون 

۳۰ بهمن ۱۴۰۳

خران کراواتی


شاه  :هیچ کس جز من در سیاست خارجی حق مداخله ندارد. نخست وزیر و وزرای خر هم به درد سفر خارجی با من نمی خورند.
"فرمودند به وزارت خارجه گفته ام که هیچ مقامی غیر از خود من حق ندارد در کارهای وزارت خارجه مداخله بکند، حتی گفته ام برادر هویدا که نماینده ما در سازمان ملل است، حق ندارد به نخست وزیر گزارش بدهد، حتی تلفنی بکند. او را هم توبیخ کردم که چرا به برادرت گزارشهای وزارت خارجه را میدهی )(خاطرات علم، جلد سوم، ص ۳۶۷)."

باری دوباره کارهای فوری را به عرض رساندم: ترتیب سفر پاکستان و الجزایر و ملتزمین رکاب. عرض کردم باید در الجزیره هیأت مطلعی مرکب از وزیر اقتصادُ رییس بانک مرکزیُ دکتر فلاحُ وزیر کشور(مسول اوپک) و یک عده کارشناس باشند. فرمودند این خرها چه فایده دارند؟ عرض کردم خر و هرچه باشند لازم است باشند."(خاطرات علم، جلد چهارم، ص ۳۲۵).
ملاحظه میفرمایید ؟ پس از چهل سال و آنهمه جان های شیفته ای که بر باد رفت ، اکنون شاهنشاه دیگری بر مسند فرمانروایی نشسته است و همچنان کلام الملوک ملوک الکلام است ، گیرم آن رهبر پیشین عطر ادکلن فرانسوی میداد این یکی رهبر بوی پهن الاغ های نجف و کربلا