امروز در امریکا روز شکر گزاری است.
از من می پرسد : شکر گزاری برای چه؟
میگویم : برای زمینی که سخاوتمندانه سفره اش را برای ما گسترانیده است
برای ماه
برای آب
برای خاک
برای نسیمی که میوزد
برای بارانی که میبارد
برای ستاره ای که سوسو میزند
برای درختی که در باد میرقصد
برای هوایی که نفس می کشیم
برای گندمی که نان میشود
برای نانی که جان می بخشد
برای چشمه سار وآبشار
برای دست ها که می نویسند
برای پاها که با آن سفر خاک میکنیم
برای چشمانی که پنجره ای به زیبایی های جهان میگشاید
برای گوش هایی که زیبا ترین ترنم موسیقی را به کامم می نشاند
برای عاشق بودن
برای دوست داشتن ودوست داشته شدن
برای آن روح لطیف شاعرانه ای که مرا وامیدارد شاعرانه بنویسم وشاعرانه بیندیشم
برای رفیق و رفیقانم
برای داشتن زنی و فرزندی ونوه ای و خانمانی
برای داشتن نسرین و آلما و الوین و رزا و نوا جونی و آرشی جونی و اندی جونی و تساجونی و فرنوش و مهرنوش و مادری که نیست و پدری که بود
برای زنده بودن و توان نفس کشیدن
برای آزاد زیستن
برای همسایه ام که هر روز مرا می بیند و کلاه از سر بر میداردو صبح به خیر میگوید
برای آن درخت شکوهمندکاج که هر بامداد برایم دست تکان میدهد
برای عشقی که میسوزاند و خاکستر میکند
برای گل های خانه ام
برای پروانه ای که هزار رنگ است
برای مارمولکی که برایم دم تکان میدهد و من برایش شعر میخوانم
برای حافظ، سعدی، خیام ، فردوسی، رودکی
برای همه نعمت و برکتی که هستی بمن ارزانی داشته است.