امروز تولد دخترم آلما جونی است.
آلما جونی در سادگی و بی پیرایگی همتا ندارد.
اگرچه خودش مادر است اما آنچنان زلال و بی شیله پیله است که گویی از مرزهای کودکی پا فراتر نگذاشته است.
یکساله بود که در آن هنگامه گریز ناگزیر به بوئنوس آیرس کوچیدیم ؛ در بوئنوس آیرس به کودکستان رفت ؛ زبان اسپانیولی آموخت ؛ پنجساله بود که به امریکا کوچیدیم ؛ اینجا زبان انگلیسی آموخت و اسپانیولی از یاد برد؛ در کالیفرنیا به مدرسه و دانشگاه رفت ؛ لیسانس و فوق لیسانس گرفت ؛ در دانشگاه ارواین یکسالی عمر گذاشت تا دکترایش را بگیرد اما به ورطه عشق افتاد و دانشگاه را رها کرد ؛ ازدواج کرد ؛ معلم دبیرستان شد ؛ بچه دار شد ؛ چندی معلمی را رها کرد و اکنون همچنان معلم و مادر است: مادر نوا جونی یازده ساله و آرشی جونی نه ساله .
تولدت مبارک دخترم، اگرچه مادر شده ای اما همچنان کودک بمان . پاک و زلال و بی پیرایه . همچون دیروز ، همچون اکنون و همچون همه سال ها .