دنبال کننده ها

۱۴ تیر ۱۴۰۳

دوغت را بخور

رفتیم یک لیوان دوغ درست کردیم چند تکه یخ هم توش انداختیم آمدیم حیاط خانه زیر درخت بلوط نشستیم و نرمک نرمک دوغ میل میفرمودیم و یک فقره « دوغ نامه » میسرودیم که :
تا کاسه دوغ خویش باشد پیشم
والله که به انگبین کس نندیشم
ناگهان چشم مان افتاد به عکس هایی از دولتسرای خانم کیم کارداشیان . یعنی همان قارداشیان خودمان .
دیدیم نوشته اند دولتسرای ایشان شصت میلیون دلار می ارزد .
خنده مان گرفت . با خودمان گفتیم : عجب ؟یعنی چه؟ مگر این خانم کارداشیان غیر ازآن « باسن مبارک بقچه ای » چه هنری دارند که دولتسرای شان شصت میلیون دلار می ارزد ؟
تا که انگور شود می دو سه سالی بکشد
تو به یک لحظه شدی ناب ترین باده عشق؟
داشتیم به خودمان میگفتیم عجب دنیای هشلهفی شده ها ! گیله مردی که ما باشیم علاوه بر اینکه از هر سر انگشت مان هزار تا هنر میبارد! سیصد سال توی این ینگه دنیا جان کنده ایم و هزار تا مار خورده افعی شده ایم هنوز که هنوز است قیمت خانه مان به پای قیمت دولتسرای آقای ترامپ نمی رسد ! آنوقت خانم قارداشیان خانه شان شصت میلیون دلار می ارزد ؟
یکباره دیدیم از عالم غیب ندایی آمد که : ای آقای گیله مرد ! فضولی موقوف ! بنشین دوغت را بخور :
نوش کن دوغ و در مده آواز
دوغ خواره نگاه دارد راز !
May be an image of drink
See insights and ads
All reactions:
Zari Zoufonoun, Mina Siegel and 119 others

۱۲ تیر ۱۴۰۳

دزد شبانه

آن قدیم ندیم ها شب که میخوابیدیم نصفه شب ها یکی دزدکی میآمد موهای مان را نخ به نخ رنگ میکرد . صبح که پا میشدیم میدیدیم چند تار موی مان سپید شده !
حالا که می خوابیم شب نصفه شب یکی میآید چنگ توی موهای مان می اندازد نصفش را ریشه کن میکند می‌رود
صبح که از خواب پا میشویم می بینیم یک گوشه ای از کله مبارک مان کچل شده !
اگر این دزد تابکار را بشناسیم چنان بلایی سرش بیاوریم که توی کتاب ها بنویسند !
اسم این دزد نابکار «پیری » است
میشناسیدش؟
May be an image of 1 person and smiling
See insights and ads
All reactions:
Farhad Ghasemzadeh, Mina Siegel and 93 others

از لولو به هلو

رفته بودیم مهمانی ، خانمی آمد با من سلام علیک کرد رفت گوشه ای نشست. نشناختمش .
رفیقم کنارم نشسته بود پرسید : نشناختیش؟
گفتم : نه !
گفت : لو لو ست ! رفته ایران ، هلو شده برگشته !
یکی میگفت :‏دخترعموی ۲۱ساله‌ام چهارده سال پیش بخاطر جراحی بینی توی یکی از همین کلینیک‌های غیراستانداردی که ارزان تر از بیمارستان‌هاست جانش را از دست داد بماند که چندماه زجر کشید در عوض یکی از عکس‌هایش با دماغ جدید روی اعلامیه ترحیمش چاپ شده بود!
آن دیگری میگفت :
دختری آمده بود محل کارمان ناله و ندبه میکرد که پدرش را در جنگ از دست داده مادرش هم بیمار و زمینگیر است .
ما برای اینکه این دختر خانم - که بر و رویی هم داشت - به فساد کشانده نشود و زندگی اش سر و سامانی بگیرد با همکارانم دست بدست هم دادیم از دوستان و رفیقان و فامیل و همسایه و کس و کارمان پول گرفتیم مبلغ قابل توجهی جمع کردیم به او دادیم . چند روز بعد دیدیم رفته است دماغش را عمل کرده با بینی پانسمان شده توی خیابانها رژه میرود !
یکی دیگر میگفت :
عمل جراحی زیبایی تو ی ایران از نان شب واجب تر شده و
آقایان هم وارد این مسابقه شده اند .
دوست دیگری میگفت یک عمل جراحی در ایران هست بنام عمل میکل آنژ.
یعنی یک پیکر تراشی کامل . یعنی تبدیل لولو به هلو !
ما هم گفتیم اینجا در امریکا ما به اینجور جراحی ها میگوییم :
remodel & renovation
May be a doodle of one or more people
See insights and ads
All reactions:
Mina Siegel, Zari Zoufonoun and 90 others

استاد

آقا ! ما می خواهیم امروز بزنیم به سیم آخر و حرفی بزنیم که مسلما خیلی ها فحش مان خواهند داد . عیبی ندارد ، فحش خورمان ملس است .
حرف مان این است که بسیاری از نویسندگان و شاعران و هنرمندان مان از دور شبیه آدم اند ! یعنی به یک بیماری خاصی مبتلا هستندکه به آن میگویند خود شیفتگی یا بقول فرنگی ها نارسیسم
چند سال پیش ما یک شاعر معروف انقلابی تبعیدی رادعوت کرده بودیم بیایندشهر ما برای مان شعر بخوانند .
ما در دوره آن خدا بیامرز شعر های ایشان را می خواندیم وبه به و چه چه می گفتیم و حظ میکردیم
ایشان تشریف مبارک را آوردند و بجای شعر خوانی دو ساعت تمام از مبارزات و از جان گذشتگی های خودشان برای سرنگونی حکومت شاه تعریف و تمجید فرمودند و در پاسخ یکی از بندگان خدا که پرسیده بودند بنظر شمابزرگترین شاعرایران چه کسی است خیلی قاطع و سریع و صریح فرمودند:
ایران فقط دو تا شاعر دارد ! یکی فردوسی است و آن دیگری مو!! ( یعنی خودم )
البته همه این گنده گویی ها - یا گنده گوزی ها - گذشته از خود شیفتگی اهل هنر ؛علت دیگری هم دارد : علت اصلی اش فی الواقع عقب افتادگی و بیخبری جهان سومی است که غافل از همه جا و همه چیز در خم رنگریزی خودمان فرو می رویم و بیرون میآییم و به به و چه چه میگوییم که : این منم طاووس علیین شده
اصلا آقا ! همه تقصیر ها به گردن این واژه بی پدرو مادر " استاد " است
همینکه به یکی بگویی " استاد " فورا یابو بر میداردش و باد توی آستینش می افتد و دیگر هیچ خدا و نا خدایی را بنده نیست
ما هم از روزی که استاد شده ایم
هی پاچه این و آن را می گیریم و برای استادان دیگر تره هم خرد نمی کنیم
ملتفت عرایضم که هستید انشاالله ؟
طرح از : بیژن اسدی پور
May be an illustration
See insights and ads
All reactions:
Mina Siegel, Zari Zoufonoun and 153 others