دنبال کننده ها

۱۶ اسفند ۱۴۰۲

رای دادید ؟

دخترم تلفن کرده است و می پرسد : شما رفتید رای دادید یا نه ؟
میگویم : دختر جان ! شما به رای دادن و رای ندادن ما چیکار داری ؟ ما اصلا نمی خواهیم رای بدهیم . سنه نه ؟
با عصبانیت میگوید : اگر نروید رای بدهید دو باره این رپابلیک ها قدرت میگیرند دمار از روزگار مردم بینوا در میآورند ها !
دیشب که آقای ترامپ در مبارزات مقدماتی در چند ایالت به پیروزی رسیده بود یک پیام تسلیت برای دخترم آلما فرستادم و برای اینکه کفرش را در بیاورم گفتم : آلما جان ! البته میدانی ما ترامپیست هستیم و به آقای ترامپ رای خواهیم داد !
دخترم چنان کفری شده بود که فورا به مادرش زنگ زد و گفت : به بابا بگو اگر بخواهی به ترامپیست ها رای بدهی دیگر نمیگذارم بیایی نوا جونی و آرشی جونی را ببینی !
آقا ! ما را می بینی ؟توی چنان انشر و منشری گیر کرده بودیم که بیا و تماشا کن !
حالا برای اینکه از سعادت دیدار نواجونی و آرشی جونی محروم نشویم مجبوریم به نامزد مورد علاقه آلما خانم رای بدهیم . آقای ترامپ نشد به مشدی غضنفر رای خواهیم داد . آدم از زور ناچاری به خرس می‌گوید آق دایی !
بقول شیرازی ها : ها والله !
May be an image of text that says 'VOTE'
See insights and ads
All reactions:
Siavash Roshandel, Nasser Darabi and 67 others

۱۴ اسفند ۱۴۰۲

ملامت

همینکه میفهمد ایرانی هستم سر درد دلش باز میشود . من در بیمارستان کنار پنجره نشسته بودم باران را تماشامیکردم . لنگان لنگان آمد روی صندلی جلوی من نشست .هفتاد هشتاد سالی داشت . روسری گلداری به سرش بسته بود و با خانم جوانی که همراهش بود گفتگو میکرد
- این دکترهای ینگه دنیایی هیچی نمیدانند . سرشان فقط توی کامپیوترشان است و اصلا درد آدمی را نمی فهمند . باز صد رحمت به دکترهای خودمان
لبخندی میزنم و چیزی نمیگویم . یک دستمال کاغذی از کیفش بیرون میکشد و بمن میگوید :
چند سال است اینجا هستی ؟
میگویم : چهل سال
میگوید : پسری داشتم زمان شاه زندانی سیاسی بود. ما در محله سرچشمه تهران می نشستیم . سرچشمه که میدانی کجاست ؟ وقتی پسرم زندان بود نمیدانی ما توی محله مان چه عزت و احترامی داشتیم . از بقال و چقال بگیر تا سپور و معلم و حمامی احترام مان میگذاشتند . حالا همان مردم مدام ملامت مان میکنند . مدام سر کوفت مان میزنند
می پرسم : ملامت ؟ سر کوفت ؟ مگر چیکار کرده اید ؟
هیچی آقا ! میگویند پسرت رفته بود با حکومت شاه جنگیده بود تا این کفتار ها بیایند بر گرده ما سوار بشوند ؟ تا این دزد ها بیایند حکومت کنند ؟
از دست ملامت شان فرار کرده ام آمده ام اینجا پیش دخترم .
چند لحظه ای در سکوت میگذرد . سرم را بلند میکنم و میگویم : پسرت حالا کجاست ؟
بغض میکند و میگوید : زیر خاک . خمینی کشتش
طرح از : سخاورز
May be an illustration of trumpet, clarinet and saxophone
See insights and ads
All reactions:
Mina Siegel, Bahman Azadi and 79 others

۱۳ اسفند ۱۴۰۲

نقطه . ویرگول . و آقای کله ماهی خور

رفیقم برایم نوشته است چرا درنوشته هایم علایم فاصله گذاری از جمله نقطه و ‌‌ویرگول و علامت تعجب و استفهام را آنطور که باید و شاید مراعات نمیکنم
در پاسخش چنین نوشتم :
من اگر چه در دانشکده ادبیات درس خوانده ام ولی از دستور زبان و قواعد نوشتاری و نقطه و ویرگول هیچ نمیدانم ، هر چه هم‌میخواهم یاد بگیرم توی کله من که عمری هم کله ماهی خورده ام فرو نمیرود که نمیرود !
در دوره دبیرستان از دو‌درس بدم میآمد : عربی ‌و دستور زبان . اینکه چرا رفته ام ادبیات خوانده ام لابد مصداق بی چادری بی بی و خانه نشینی اجباری اوست
یک نکته دیگر را هم بگویم‌:
من حدود بیست سال در رادیو‌در بخش خبری کار کرده ام. دیرگاهی خبر نگار بودم و روزگاری هم سر دبیرو نویسنده برنامه های رادیویی . سالی چند در تبریز و سالی هم در شیراز . برای آنکه گویندگان بهنگام خواندن خبر دچار لغزش نشوند باید جملات را جدا جدا می نوشتم . ابدا بفکر ویرگول و‌ نقطه و علائم استفهام نبوده ام . اصلا آبم هم با نقطه و‌ ویرگول به یک جوی نمیرفته‌است . لاجرم این عادت رذیله همچنان در من باقی مانده است و در نوشتن رعایت اصول نوشتاری را نمی کنم
این را هم اضافه کنم من آدم عجیب غریبی هستم . هیچ قاعده و قانونی را بر نمی تابم . یکنوع تکروی وحشیانه در وجودم جاری است . دوست دارم از چارچوب همه بکن نکن ها بزنم بیرون ، اگر یکی بمن بگوید فلان کار را نکن حتما میکنم . اگر بگویند مواظب باش این ظرف چینی عتیقه را نشکنی حتما می شکنمش ( خدا به داد عیال برسد )
زیاد به نقطه ‌و ویرگول و نشانه های استفهام و این حرف‌ها هم‌معتقد نیستم . در نوشتن گاهی کلمات و ضمایر را می چسبانم گاهی نه ! خلاصه اینکه شلم شوربایی است کارم .
آقای من ! در دانشکده ادبیات در یک دوره چهار ساله یک کلام از شاهنامه و یک‌ کلام هم از حافظ یادمان ندادند آنوقت شما انتظار داری این گیله مرد یاغی وحشی ، گردن به فرامین‌و‌ اوامر ملوکانه ویرگول و‌ نقطه و علامت تعجب و استفهام بگذارد؟
در عین‌حال از محبت شما ممنون . این حرف هایی که زدم همه اش شوخی بود
سعی میکنم‌از این‌پس این قواعد را تا آنجا که زورم میرسد رعایت کنم . میدانم رعایت نخواهم کرد . مگر من استاد جعفر محجوب یا علامه دهخدا هستم ؟ دو کلام پرت و‌ پلا می نویسم شما را بخندانم . گاهی به ریش خودم گاهی هم به ریش بزرگان اهل تمیز . همین والسلام . کی حوصله گلاویز شدن‌با نقطه و و‌یرگول و علائم استفهام را دارد . زندگی مان یکپارچه علامت استفهام است . نقطه ‌‌و ویرگول هم ندارد .
اصلا آقا گور پدر نقطه و ‌ویرگول . یارو نوشته است پدر بزرگم ده سال پیش به رحمت خدا رفته است
اما امروز تلویزیون جمهوری اسلامی پدر بزرگم را نشان میداد که رفته بود رای داده بود ‌انگشت رنگی خودش را هم جلوی دوربین گرفته بودو توی چشم و‌چال مردم فرو‌میکرد !
وقتی چنین معجزه ای در مملکت روی میدهد کی حوصله نقطه و‌ویرگول را دارد ؟
خلاف عرض میکنم ؟
See insights and ads
All reactions:
Susan Azadi, Mina Siegel and 125 others

آرزوهای بزرگ

می پرسم : بزرگترین آرزویت چیست ؟
میگوید : یک گاو داشته باشم
می پرسم : گاو ؟ گاو برای چه؟
میگوید : برای اینکه بچه هایم را شیر بدهد تا از گرسنگی نمیرند
این را یک زن روستایی اهل نیجریه به مارتین کاپاروس میگوید
مارتین کاپاروس که سالها پیش در دفتر سازمان ملل در بوئنوس آیرس کار میکرد روزنامه نگار و نویسنده آرژانتینی است که آخرین کتابش بنام « گرسنگی بزرگترین مشکل جهان » در سراسر گیتی منتشر شده است .
او میگوید : در هر دقیقه هیجده نفر در سطح جهان از گرسنگی میمیرند که اکثر آنها کودکان خردسال و نوزادان هستند
مارتین کاپاروس میگوید : از زن نیجریه ای می پرسم :اگر فرشته ای اینجا باشد و بخواهد همه آرزوهایت را بر آورده کند چه چیزهایی از او خواهی خواست ؟
میگوید : دو گاو !
No photo description available.
See insights and ads
All reactions:
Mina Siegel, Siavash Roshandel and 90 others