سالروز تولد مان را بهانه کردیم آمدیم سفری هفت روزه. اینجا در مرز کالیفرنیا و نوادا بر فراز کوههای سییرا چند روزی خواهیم ماند .خواستیم شمع روشن کنیم هر چه گشتیم نه کبریتی یافت شد نه فندکی ! با شمع خاموش سالروز نزول اجلال مان به این دنیای آکنده از عدالت و مهربانی را جشن گرفتیم . هوای اینجا در این بلندای شکوهمند بیست سی درجه ای از شهر ما سرد تر است . هنوز برف چندانی نباریده اما اینجا و آنجا ته مانده های برفی که هفته پیش باریده بود دیده می شود . هفت هشت روز اینجا میمانیم و سعی میکنیم خودمان را از قال و مقال جهان دور نگهداریم. جای تان خالی است البته .
دنبال کننده ها
۱۳ آذر ۱۴۰۲
دعوای سعدی و حافظ
آقا ! ما میخواهیم یک دعوای حسابی بین آقامون سعدی و اون یکی آقامون حافظ راه بیندازیم و خودمان بنشینیم به تماشا ! چطور است ؟ ها؟
مگر آقامون سعدی نگفته است که :
چه مصر وچه شام و چه بر و چه بحر
مگر اون یکی آقامون حافظ جان نگفته است : آب وهوای فارس عجب سفله پرور است
کو همرهی که خیمه از این ملک برکنم ؟
مگر آقامون سعدی نفرموده است که :
در اقصای عالم بگشتم بسی
بسر بردم ایام با هر کسی
چو پاکان شیراز خاکی نهاد
ندیدم ، که رحمت بر این خاک باد؟
پس چطور است اون یکی آقامون فریاد سر داده است که :
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش ؟
چطور است خاک شیراز و آب رکن آباد دست از دامن آقامون سعدی بر نمیدارند و اون یکی آقامون هم وقتی کیفش کوک است و اوضاع روبراه است و «بهر یک جرعه که آزار کس اش در پی نیست » محنتی هم از مردم نادان نمیکشد شیراز را خال رخ هفت کشور میداند و میفرماید :
شیراز و آب رکنی و آن باد خوش نسیم
عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است ؟
اگر آقامون سعدی زنده بود یقه اون یکی آقامون را نمیگرفت که: همشهری ! شما چرا اینقدر دمدمی مزاجی ؟
See insights and ads
All reactions:
119Nasrin Zaravar, Mina Siegel and 117 others۴ آذر ۱۴۰۲
صیغه میکنیم !
آخوندی هستم ۴۸ ساله. سالم . قدرتمند. ورزشکار. قد بلند. قطر شکم یک متر و شصت و چهار سانتیمتر و نیم . خوش صدا . مجتهد جامع الشرایط. خوش آواز. با در آمد مکفی. شاغل در سازمان انرژی اتمی ایران. عضو پیوسته فرهنگستان . عضو دایمی مجمع روحانیون مفتخور . نماینده دائمی زنان مطلقه یائسه در شورای عالی زنان محجبه. عضو شورای فرماندهی ستاد مشترک ارتش. نماینده امام در بسیج مستضعفان شهرستان علی آباد سفلی . مدیر عامل شرکت سهامی کشت و صنعت مغان . عضو علی البدل شورای اسلامی شهر کنگاور .رییس هئت مدیره منطقه آزاد کیش . عضو دائمی شورای انقلاب فرهنگی دانشگاه امام نقی و عضو دایمی هیئت زنجیر زنان مسجد ابا عبدالله الحسین . دارای خانه و ویلا و ماشین شاسی بلند . اهل مسافرت ومعاشرت. احساساتی و رومانتیک و مهربان . خواهان صیغه کردن دوشیزه محترمه ای هستم آفتاب مهتاب ندیده. بیست ساله ، از خانواده ای متدین و متمول و پولدار . دارای اندامی زیبا . درس خوانده( البته تا کلاس ششم ابتدایی کافی است ) . بدون آشنایی به زبان انگلیسی. فاقد هرگونه آگاهی در باره حقوق بشر و حیات وحش و مهملاتی همچون حقوق زنان و محیط زیست . مسلمان ( ترجیحا شیعه اثنی حشری ) . دارای چهره ای دلربا ……
آخ ….آخ ببخشید ! این ضعیفه زنم داره میاد
See insights and ads
All reactions:
74Mina Siegel, Foad Roostaee and 72 othersبحث سیاسی ممنوع
داشتم به رادیو گوش میدادم. یک آقای روانشناسی آمده بود میگفت اگر میخواهید روز شکرگزاری بشما بد نگذرد و با خاطری خوش این روز را بگذرانید سعی کنید وقتی دور هم جمع میشوید از هرگونه بحث سیاسی پرهیز کنید.
من وقتی این توصیه حکیمانه را شنیدم بیاد اوسا ممد خودمان افتادم.
دیوارهای مغازه اش رابا عکس هنر پیشه های ایرانی و خارجی پوشانده بود. از فردین و هایده و گوگوش و بیک ایمانوردی بگیر تا کرک داگلاس و استیو مک کوئین و سوفیا لورن و جینا لولو بریجیدا و سرکار استوار
هر وقت دیدنش میرفتیم از خنده روده بر میشدیم. آنقدر که سر بسر این و آن میگذاشت.
تا سرمان را بتراشد هزار جور لیچار بار ما و رفیقان مان میکرد. انگار خنده و شادی با او به دنیا آمده بود. با غم و غصه میانه ای نداشت.
بعد از انقلاب. پس از سالها دوری و بیخبری به دیدنش رفتم. دیگر توی مغازه اش از عکس های فردین و بیک ایمانوردی وسوفیالورن خبری نبود. اوسا ممدهم انگار هزار سال پیر شده بود. دو تا از پسرهایش را اعدام کرده بودند.
روی دیوار، کنار آیینه قدی، تابلویی مقوایی آویزان بود که روی آن نوشته شده بود :
بحث سیاسی ممنوع!
See insights and ads
All reactions:
51Naghi Pour, Karim Akhavan and 49 others-
آن قدیم ندیم ها ؛ در دوره آن خدا بیامرز _ یعنی زمانی که همین آ سید علی گدای روضه خوان دو زار میگرفت و بالای منبر سر امام حسین را می برید و...
-
دوازده سال از خاموشی دوست شاعرم - ابوالحسن ملک - گذشته است . با ياد اين طنز پرداز ميهن مان ؛ يکی از سروده هايش را برای تان نقل می کنم . : تص...
-
لوطی پای نقاره می پرسد : آقای گیله مرد ! میشود بفرمایید شما چیکاره هستید ؟ میگوییم: سرنا چی کم بود یکی هم از غوغه آمد ؟برای چه میخواهی ...