خانم مرضيه هنرمند خوش آوای نسل ما ؛ در دهی در شمال شرقی تهران بنام - لالون - باغکی داشت که در آنجا زندگی ميکرد .
بعد از اينکه خانم مرضيه همچون میلیون ها نفر ديگر عطای زيستن در ايران را به لقای ملايان بخشيد و به زندگی در غربت تن در داد ؛ دخترش – هنگامه – در اين باغک زندگی ميکرد اما از آنجا که آقايان ملايان از نعل خر مرده هم نميگذرند ؛ نه تنها هنگامه بلکه خرش را هم از لالون بيرون کردند و آن باغک را مصادره فرمودند .
هادی خرسندی شعری در اين باره دارد و ميگويد : ما آدمها به اينجور سرنوشت برای خودمان و آدمهای ديگر عادت کرده ايم ؛ اين وسط دلم فقط برای خرک سوخت .
اين شما و اين هم شعر هادی . البته از زبان خرک بيچاره :
خدايا ؛ خود تو ميدانی که مخلص
بدور از باور مرضيه بودم
من آن خوش نغمه را هر گز نديدم
نپنداری خر مرضيه بودم
الاغی مال بعد از انقلابم
که در بوم و بر مرضيه بودم
نه در دررفتنش بودم شريکش
نه من همسنگر مرضيه بودم
شعور درک موسيقی ندارم
و گرنه نوکر مرضيه بودم
ندارم جرم مخصوصی جز اينکه
الاغ دختر مرضيه بودم
به قرآن ؛ دوستدار رهبرم من
خدايا ؛ حضرتعباسی خرم من
ز قول من بگو با حاکم شرع
که از نا فهمی اش در عرعرم من ....
—————
( این رفیق مان فرشین کاظمی نیا از فرانسه یادداشتی همراه با چند تا عکس برایم فرستاده است . یادداشت و عکس ها را اینجا میگذارم )
——//////——-
سلام آقا
هفتهی پیش رفته بودم شمال فرانسه، در برگشت، سری به گورستان شهر «اوور سور وواز» -خارج پاریس- زدم که قبر ونسان ونگوک و برادرش تئو و نیز مزار مرضیه و خلبان معزی و منوچهر هزارخانی آن جاست. از مزار مرضیه و دیگران، چند عکس و فیلمگرفتم، اگر مایلید برایتان بگذارم.
دیدم پستی از مرضیه گذاشتید، فکر کردم ممکن است برایتان جالب توجه باشد.