امروز رفتیم به تماشای درختی که هزار و هشتصد سال از عمرش گذشته است اما همچنان استوار و سبز و پر برگ و گردنفراز ایستاده است و آسمان را در آغوش خود داردنامش
دیروز و امروزمان به جنگل پیمایی و آبتنی در رودخانه ای گذشت که زلال بود و جاری و گرم . نخست به تماشای جنگل شکوهمند بی همتایی رفتیم با درختان هزار ساله و دو هزار ساله . نامش
Redwood National Park
آنگاه تن به آب رودخانه ای سپردیم که آرام و رام و سرود خوانان از میان جنگل میگذشت و پای درختانی سر به آسمان سوده برکه ای میساخت با آبی به روشنی آیینه و آفتاب .
نوه ها تا توانستند شنا کردند و از صخره ها بالا رفتند و دوستانی یافتند و از بلندی ها به آب پریدند و جیغ کشیدند و شادی کردند و ما نیز گهگاه تنی به آب سپردیم و آنگاه در ساحل رودخانه در سایه سار درختی نشستیم و جایتان خالی آبجو خوردیم و جست و خیز شادمانه کودکان را تماشا کردیم و حسرتی تازه بر دل مان ماند که چرا عمرمان را و جوانی مان را بدنبال لاطائلاتی گذرانده ایم شاید جهان را تغییر دهیم !
و آب و رودخانه و جنگل و مهتاب و شکوفه و باران و رامش و آرامش مان را قربانی خزعبلاتی کرده ایم که نه تنها روزنه ای به نیکروزی بشر نگشود بلکه فرجامی جز سیه روزی آدمیان نداشت.
آمده ایم اینجا. آمده ایم در میان جنگلی از درختان هزار ساله و دو هزار ساله چادر زده ایم .اسمش هست
Richardson Grove Stats park
قرار است سه چهار روزی دور از قیل و قال زمانه اینجا بیاساییم و با آب و درخت و پرنده و ماه و نسیم همراه و همگام شویم . در گوشه و کنار پارک آدمیانی آمده اند و چادر زده اند . آرامش شگفت انگیزی حکمفرماست. همه چیز به قاعده و به سامان . می توان یکی دو دلاری داد و دوش آب گرم گرفت. و همه جا زیبایی و زیبایی و زیبایی . و حیران میمانی در عظمت و سخاوت و بیکرانگی طبیعت.و از خود می پرسی این درختان عظیم سر به آسمان سوده چه یاد ها و خاطره ها که از گذر سده ها و هزاره ها بیاد ندارند
از خانه ما تا اینجا سه ساعت و نیم راه است .بزرگراه شماره101 راگرفتیم و از سانفرانسیسکو بسوی اورگان راندیم. نوا جونی و آرشی جونی را بما سپرده بودند . و آنها نیز مدام در چالشی کودکانه و قال و مقال های خنده آور بی پایان.
اینجا درختانی را می بینم که پیش از عیسای مسیح و محمدعربی و فارابی و زکریای رازی و لینکلن و جرج واشنگتن و هگل و نیچه و مارکس و لنین و عالیجناب ترامپ روییدند و قد کشیدند و باد و باران و توفان ها دیدند و اینک استوار و سر فراز چنان سر به آسمان سوده اند که بی هیچ تردیدی هزار سال و دو هزار سال دیگر همچنان با قامتی استوار به خورشیدو ماه و ستاره و آسمان سلام خواهند کرد و همچنان آسمان را در آغوش خود خواهند داشت .