آقا ! آنطور که ما شنیده ایم گویا ممالک محروسه حسینقلی خانی ایران دو تا فرهنگستان دارد . یکی اش همان فرهنگستان زبان است که حضرت مستطاب جناب جلالت مآب استاد معظم عالیجناب آهنگر دادگر بر آن فرمانروایی آبا اجدادی موروثی دارنر و یک عالمه بیکار الدوله حاکم خندق که فرق بین خر دجال و شتر صالح را نمیدانند همراه یک مشت آبجی خاک انداز و مش ممقلی و شاباجی خانوم و آسید عباس و ننه سلیمه آنجا نان میخورند و خودشان می برند و خودشان هم میدوزند و چنان وازه ها و ترکیباتی میسازند که نه تنها مرغ پخته را به خنده وامیدارد بلکه آدمیزاد را مجبور میکند سر به کوه و بیابان بگذارد و از دست چنین اساتید عصا قورت داده بادکنکی فریاد سر بدهد و کله خودش را به سنگی و کلوخی و دار و درختی بکوبد .
فرهنگستان دوم فرهنگستان هنر است . حالا چرا اسمش را گذاشته اند فرهنگستان هنر ما بی اطلاعیم . اینکه چرا نگذاشته اند فرهنگستان هنر اسلامی باز هم چیزی بیلمیریم . اینکه کدام هنر ؟ باز هم پاسخی نداریم .
برای اینکه بدانید همین فرهنگستان هنر به ریاست و زعامت عالیجنابی که تا همین دیروز پریروز تاپاله را عوض نان تافتون میگرفت چه بر سر هنر و هنر مندان میآورد کافی است به نامه ای که به امضای مقام والای ریاست ، روی کاغذ رسمی با مهر و شماره و تاریخ به آقای آغداشلو نوشته شده توجه بفرمایید تا حالی تان بشود چرا حافظ بیچاره هفتصد هشتصد سال پیش ناله اش به آسمان میرفته است و میگفته است :
از حشمت اهل جهل به کیوان رسیده اند
جز آه اهل فضل به کیوان نمیرسد
توصیه برادرانه و خیر خواهانه ما به آقای رییس فرهنگستان هنر و توابع ! این است که در نامه های بعدی چند تایی از آن فحش های چارواداری فرد اعلا - ترجیحا چند فقره فحش خواهر و مادر و عمه جان و خاله جان - هم ضمیمه بفرمایند تا این بی هنران پر مدعا خیال نکنند تحفه ای هستند و بدانند فیل زنده و مرده اش یک پاپاسی هم نمی ارزد و حساب کار دست شان بیاید .
امام محمد غزالی در کتاب کیمیای سعادت می نویسد :
هر که نور عقل بر وی افتاد ، از شرم شحنه ای سازد که وی را بر هر چه زشت باشد تشویر همی دهد .
تشویر بمعنای شرم و شرمساری است و چنین معلوم مان شده است که خداوند عز وجل مثقالی از شرم در کله مبارک عالیجناب رییس فرهنگستان هنر به ودیعه ننهاده است .
راستی کدام شاعر بود که در اوصاف عمله جور میگفت :
هر جا که سری بود فرو رفت به خاک
هر جا که خری بود بر آورد سری ؟
فرهنگستان دوم فرهنگستان هنر است . حالا چرا اسمش را گذاشته اند فرهنگستان هنر ما بی اطلاعیم . اینکه چرا نگذاشته اند فرهنگستان هنر اسلامی باز هم چیزی بیلمیریم . اینکه کدام هنر ؟ باز هم پاسخی نداریم .
برای اینکه بدانید همین فرهنگستان هنر به ریاست و زعامت عالیجنابی که تا همین دیروز پریروز تاپاله را عوض نان تافتون میگرفت چه بر سر هنر و هنر مندان میآورد کافی است به نامه ای که به امضای مقام والای ریاست ، روی کاغذ رسمی با مهر و شماره و تاریخ به آقای آغداشلو نوشته شده توجه بفرمایید تا حالی تان بشود چرا حافظ بیچاره هفتصد هشتصد سال پیش ناله اش به آسمان میرفته است و میگفته است :
از حشمت اهل جهل به کیوان رسیده اند
جز آه اهل فضل به کیوان نمیرسد
توصیه برادرانه و خیر خواهانه ما به آقای رییس فرهنگستان هنر و توابع ! این است که در نامه های بعدی چند تایی از آن فحش های چارواداری فرد اعلا - ترجیحا چند فقره فحش خواهر و مادر و عمه جان و خاله جان - هم ضمیمه بفرمایند تا این بی هنران پر مدعا خیال نکنند تحفه ای هستند و بدانند فیل زنده و مرده اش یک پاپاسی هم نمی ارزد و حساب کار دست شان بیاید .
امام محمد غزالی در کتاب کیمیای سعادت می نویسد :
هر که نور عقل بر وی افتاد ، از شرم شحنه ای سازد که وی را بر هر چه زشت باشد تشویر همی دهد .
تشویر بمعنای شرم و شرمساری است و چنین معلوم مان شده است که خداوند عز وجل مثقالی از شرم در کله مبارک عالیجناب رییس فرهنگستان هنر به ودیعه ننهاده است .
راستی کدام شاعر بود که در اوصاف عمله جور میگفت :
هر جا که سری بود فرو رفت به خاک
هر جا که خری بود بر آورد سری ؟