یاد داشت های حسن رجب نژاد - کالیفرنیا
کفش هایت کو؟
- پدرم با خشم از من پرسید:
باز رفتی مسجد
مومنان کفش تو را دزدیدند؟
من قسم خوردم دیگر نروم
پدرم لبخندی زد:
باز خوشحالم عقلت سرجاست!
شعر از : عسکر آهنین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر