دنبال کننده ها

۱۱ اسفند ۱۳۸۸

ایران چه سر زمین غریبی است .....





ایران ؛ چه سر زمین غریبی است
ایران ؛ این سر زمین عجایب

از دهانه کوههای آتشفشان خسته و خاموشش
جز لخته های خون
جز دست و پا و پیکر صد پاره
چیزی نمی جهد بیرون

ایران ؛ چه سر زمین غریبی است
و انچه در مزارع سر سبزش سبز میشود
استخوان جمجمه انسان است
که سر انجام
در انفجار بهت چشم های به در مانده
گل میدهد
گل های تیره رنگی
که شکل مردمک چشمان را دارد .

ایران چه سر زمین غریبی است
از چشمه سار های فراوانش
که قاعدتا باید
آبی به روشنی اشک چشم کودک گریانی
فواره وار
بیرون جهیده و به دنیا صفا دهد
خون می جهد به سرخی آتش
و تا عرش آسمان
پرتاب میشود .

ایران چه سر زمین غریبی است
ایران ؛ این سر زمین قدیمی
چه سنت تلخی دارد
از زمانه بیداد خسرو سفاک
تا دوره تسلط تاریکی
تا دوره هجوم لشکر آدمخواران
انسان ریز و درشتش را
در دشت و کوه و دمن
گاهی به سر ؛ و زمانی از پا
در خاک کرده اند

آه ...ای سر زمین عجایب !
آیا زمان آن نرسیده است
که انبوه لاله های فراوانت در خاک
یک بار ؛ گل دهد ؟؟
آیا زمان آن نرسیده است ؟؟

" بهروز امین "

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر