ابراهيم مير فخرايی ؛ نويسنده و محقق گيلانی و نويسنده کتاب " گيلان در جنبش مشروطيت " می نويسد :
"قبل از آنکه اولين فرماندار بعد از انقلاب مشروطيت انتخاب بشود ؛ شخصی بنام ميرزا يوسف خان جنگل نويس اعلانی منتشر ساخت مبنی بر اينکه حاکم رسمی گيلان دو روز ديگر از مرکز وارد رشت خواهد شد
در روز مقرر ؛ خود شخصا به دار الحکومه ( قسمتی که سالم مانده بود ) حضور يافت و بعنوان حاکم جديد برای مردم سخنرانی کرد .
ميرزا يوسف خان جنگل نويس کسی بود که در مجالس جشن و سرور برای خندانيدن خلق الله دعوت ميشد و در عين مسخرگی ؛ نکاتی را به زبان ميآورد که مردم عادی از گفتن اش بيمناک بودند . (نظير کريم شيره ای عهد ناصر الدين شاه ؛ يا شيخ شيپور و شيخ کرنا و حاجی ميرزا زکی خان و يا مشهدی ابوالقاسم صراف که در کسوت ديوانگان روز ها به چند خيابان و بازار سر ميزد و به صدای بلند کسبه و اصناف را با بعضی نکات سياسی آشنا ميساخت )
ميرزا يوسف خان جنگل نويس در دار الحکومه ( استانداری ) چنين گفت :
" ای گيله مردان چانچو به کول که رعايای دولت ابد مدت هستيد . گوش تان را باز کنيد و متوجه باشيد چه ميگويم . شما مکلف ايد وظايف خود را در مقابل حکمران محبوب و قدرتمند ممالک محروسه در کمال صميميت و صداقت و از روی کمال راستی و درستی ايفاء نماييد ! يعنی هر وقت ديديد حاکم تان سوار کالسکه است و برای استراحت و رفع خستگی به هوا خوری تشريف می برند ؛ معطل نشويد و بی درنگ دست راست و چپ تان را روی سينه گذاشته مانند فنر دولا شويد و منظم تکريم کامل بجا آوريد . حرف زدن ؛ خنديدن ؛ راه رفتن و شوخی کردن مطلقا ممنوع است . مرا دولت عليه برای شبانی شما گوسفندان و بز های عزيز فرستاده است تا به خاطرتان خطور نکند که هر گز به ولايات توجه ندارد .
من کسی هستم که مامورم هر ده خانواده را به يک ديگ محتاج کنم . من با کسی شوخی ندارم و به هر کس هر مقدار برای مخارج آبدار خانه و راه افتادن دم و دود حواله دهم مکلف است بی درنگ بپردازد . به مزاج ما زولبيا و باميا و رشته خشکار بسيار سازگار است . به همه شما رسما اعلام ميکنم که ولو جان کردی کندن هم باشد اجازه ندهيد که آبدار خانه مبارکه تعطيل شود ..."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر