پاي کوب و دست افشان
شورها به سر دارم
دف به کف، زبي تابي،
تاب در کمر دارم
پای در زمين ثابت
ايستا چو پرگارم
وز براي چرخيدن
پايه اي دگر دارم.
مي گشايم از دامن
چتر پرگل و سوسن
دست هات مي لرزد:
از دلت خبر دارم
اي زکار دل غافل
بد مکن زغيرت دل
من به کس نيفشانم
گرچه نقل تر دارم.
تا نگاه مشتاقم
با تو عشق مي بازد
جمله خلق مي داند
با چه کس نظر دارم.
گرچه تاق ابرويم
با کرشمه مي لرزد
دل زبيم خالي کن
بام بي خطر دارم.
رشته هاي زريني
تاب دادم از گيسو
تا به رخ بيفشانم
يا زچهره بر دارم.
گفتي از ترنجستان
بوي عشق مي آيد
زان ترنج ها جفتي
گفتمت به بر دارم.
ميل پای کوبيدن
با منت اگر باشد
من چنين هوا در سر
از تو بيش تر دارم.
در شبي پراز شادي
با تو پا ي مي کوبم
فرصتي ست مقدورم
مايه اين قدر دارم.
آن که شادماني را
کفر محض مي خواند
گو بنالد از حسرت
من دو گوش کر دارم!!
--~--~---------~--~----~------------~-------~--~----~
دنبال کننده ها
-
آن قدیم ندیم ها ؛ در دوره آن خدا بیامرز _ یعنی زمانی که همین آ سید علی گدای روضه خوان دو زار میگرفت و بالای منبر سر امام حسین را می برید و...
-
دوازده سال از خاموشی دوست شاعرم - ابوالحسن ملک - گذشته است . با ياد اين طنز پرداز ميهن مان ؛ يکی از سروده هايش را برای تان نقل می کنم . : تص...
-
لوطی پای نقاره می پرسد : آقای گیله مرد ! میشود بفرمایید شما چیکاره هستید ؟ میگوییم: سرنا چی کم بود یکی هم از غوغه آمد ؟برای چه میخواهی ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر