دنبال کننده ها

۲۸ آذر ۱۴۰۲

مطلب از اینقرار است

ما دشمن هیچ شاه و شاهزاده و امیر و سلطان و ظل الله و قبله عالم و صدر اعظم و وزیر و والاحضرت و والا گهری نیستیم. (گیرم که برخی از این امیران و سلاطین از سرهای بیگناهان کله منار ساخته و برخی نیز کرمان را به شهر کوران تبدیل کرده و بعضی ها تفلیس و ایروان را بر سر ساکنان آن سرزمین خراب کرده و یا سلاطینی داشته ایم که نام شان «سلطان سریر دین » بوده اما انگشت در جهان کرده و قرمطی می جسته و هر جا که یافته میشد بر دار میکشیده اند )
ما کارمان «داوری »در خوب و بد آنان نیست بلکه کارمان کندو کاو در تاریخ و «نمایاندن » خوب و بد آنان است
بنا بر این از جماعت غوغاییان و استبدادیان و سلطه خواهان و تبراییان امروزین خواهش و تمنا می کنیم ما را در زمره پنجاه و هفتی های ملعون و چپول های خائن انیرانی و پنهان پژوهان سابق و ذوب شدگان در ولایت لاحق و ایضا از توده ای ها و اکثریتی های مزدور و ازرهبران حزب کمونیست علی آباد سفلی ‌و مزد بگیران کاخ ابیض و لژ نشین فراماسون و رفیق گرمابه و گلستان مرحومان مغفوران صدام حسین و قذافی و فیدل کاسترو ویار غار آن مقام امنیتی اسبق به حساب نیاورند و با دشنام های فرد اعلای وطنی ما را ننوازند .
ما خود هیچیم امابقول گل آقا :
یک دهان دارم دو تا دندان لق
میزنم تا زنده هستم حرف حق
نمیدانم چرا بیاد آیت الله منتظری و آیت الله لاهوتی و آیت الله گلزاده غفوری و رفسنجانی و بازرگان و بنی صدر و قطب زاده و یزدی و سایر اجله انقلابی سابق و اسبق و روابط عاشقانه و عارفانه و روح نواز آنها با مرحوم آیت الله خمینی افتادم .
بگمانم شیخ نجم الدین خوارزمی معروف به نجم الدین کبری قدس سره عارف قرن ششم و هفتم هجری قمری بود که میفرمود :
خواجگان در زمان معزولی
همه شبلی و بایزید شوند
باز چون بر سر عمل آیند
همه چون شمر و چون یزید شوند .
الله اعلم بالحقایق الامور !
See insights and ads
All reactions:
Nasrollah Pourjavady, AmirAkbar Sardouzami and 56 others

۲۵ آذر ۱۴۰۲

قبله عالم و امیر کبیر

۱- نامه ناصر الدین شاه به امیر کبیر
امیرنظام
ما تمام امور ایران را به دست شما سپردیم و شما را مسئول هر خوب ‌ و بدی که اتفاق می افتد میدانیم.
همین امروز شما را شخص اول ایران کردیم و به عدالت و حسن رفتار شما با مردم کمال اطمینان و وثوق داریم و بجز شما به هیچ شخص دیگری چنین اعتمادی نداریم و بهمین جهت این دستخط را نوشتیم .
« شب شنبه ۲۲ ذیقعده ۱۲۶۴»
—————
نامه شماره ۲
چون صدارت عظما و‌ وزارت کبری زحمت زیادی دارد و تحمل این مشقت بر شما دشوار است شما را از آن کار معاف کردیم . یک قبضه شمشیر و یک قطعه نشان که علامت ریاست کل عساکر است فرستادیم .
«چهار شنبه هیجده محرم ۱۲۶۸»
———-
نامه شماره ۳
بخدا قسم هر چه می نویسم حقیقت است و فوق العاده شما را دوست دارم.خدا مرا بکشد اگر بخواهم تا زنده ام از شما دست بردارم یا اینکه بخواهم سر سوزنی از عزت شما کم کنم . بخدا قسم حالا که مشغول نوشتن این نامه هستم گریه میکنم . بخدا قلب من آرزوی شما را میکند .
————-
اما چند روز بعد همین ظل الله ملائک سپاه ! فرمان قتل امیر را صادر میکند و می نویسد :
چاکر آستان ملائک پاسبان ، فدوی خاص دولت ابد مدت حاج علیخان پیشخدمت خاصه و فراشباشی دربار سپهر اقتدار ، مامور است به فین کاشان رفته میرزا تقی خان فراهانی را راحت نماید ‌‌و در انجام این ماموریت به مراحم خسروانی ! مفتخر و مستظهر باشد
——
سعدی میگوید : عمل پادشاهان چون سفر دریاست ، امید نان دارد و بیم جان . یا گنج برگیری یا در طلسم بمیری
یا زر به هر دو دست کند خواجه در کنار
یا موج روزی افکندش مرده بر کنار
—————
بر گرفته از کتاب ارجمند « امیر کبیر و ایران - نوشته استاد زنده یاد دکتر فریدون آدمیت
May be an image of 1 person
See insights and ads
All reactions:
Miche Rezai, Mohammad Mehdi Vahedi Langrudi and 21 others

۲۴ آذر ۱۴۰۲

بی غیرت ، دمت کو ؟

" هر که را ریش بزرگ است خرد کوسه بود "
ضرب المثل ایرانی
* روزی آقا میرزا یحیی خان مشیر الدوله از گذر سر چشمه میگذشت .آن زمان ها هر محله ای برای خودش داش مشدی و لوطی و بابا شمل داشت .
یکی از این داش مشدی ها برگشت به یک جوجه داش مشدی دیگر گفت : " بی غیرت ! دمت کو ؟ "
داش مشدی جوان - یا بقول خودشان چغاله داش مشدی - جواب داد " پرید "
آقا میرزا یحیی خان که از گفتگوی آنها سر در نیاورده بود از یکی از داش مشدی های کهنه کار پرسید : اینها چی میگفتند ؟
گفت : داش مشدی اولی پرسیده است شال قشنگی که داشتی چیکارش کردی ؟
چغاله مشدی هم جواب داده است " در قمار باختمش "
فلذا ! ما میخواستیم از آقای عظما بپرسیم پس از آنهمه هارت و پورت و شمرخوانی کردن، حالا که اسراییل دارد غزه را از صفحه روزگار محو میکند بی غیرت دمت کو ؟
No photo description available.
See insights and ads
All reactions:
Mina Siegel, Mojgan Farahmand and 15 others

ما نیز مردمی هستیم

ما نیز مردمی هستیم
در گفتگو با شبکه جهانی تلویزیون ملی پارس
گپ خودمونی با ستار دلدار

۲۳ آذر ۱۴۰۲

کریسمس در تابستان

" از داستان های بوئنوس آیرس "
هفته اول تابستان بود . تازه بهار زیبای بوینوس آیرس را پشت سر گذاشته بودیم . از در و دیوار نور و روشنایی می بارید . کریسمس از راه رسیده بود . کریسمس در تابستان .
شب کریسمس ، حوالی هشت شب ، سوار مترو شدیم رفتیم قلب بوینوس آیرس . میدان اوبلسکو . یا بقول یکی از بچه های ایرانی : میدان میخ .
پرنده پر نمیزد . انگار هیچ تنابنده ای در شهر نبود . فقط تک و توکی آدم علاف و غریب اینجا و آنجا پرسه میزدند . رستورانها و بار ها و سینما ها بسته بود . دیگر کسی در خیابان گیتار نمی نواخت و میلونگا نمیخواند . دیگر از آن هیاهوی هوسناک خیابان " ریواداویا " و " کورین تس " نشان و نشانه ای نبود . خواستیم بر گردیم خانه مان . مترو ها تعطیل شده بودند . اتوبوس ها دیگر نعره نمیکشیدند . و تاکسی ها انگار آب شده بودند و به زمین فرو رفته بودند .
دخترک مان - آلما - بیتابی میکرد. میخواست به خانه بر گردیم . خانه مان تا مرکز شهر بیست کیلومتری فاصله داشت . ترس ورمان داشته بود . یعنی اینهمه راه را باید پیاده گز کنیم ؟ دخترک مان را چه کنیم ؟ بدوش بگیریم ؟ اینهمه راه ؟ آیا از پای نمی افتیم ؟
ناگهان از یک خیابان فرعی تاکسی نارنجی رنگی پدیدار شد . جلوی پای مان ایستاد و گفت : کجا ؟
گفتیم : پالرمو
گفت : من باید بروم خانه ام . مسیرم هم به مسیر شما نمیخورد . زن و بچه ام چشم براه هستند ....آنگاه تاملی کرد و گفت : بپرید بالا . چون بچه دار هستید میرسانم تان .
و رساند .
فردایش دو باره کفش و کلاه کردیم رفتیم مرکز شهر . همان میدان اوبلسکو . همان میدان میخ . از در و دیوار نور و شور و شادی می تراوید . سرتا سر خیابان لاواژه و فلوریدا از آدمی موج میزد . مرد و زن و پیر و جوان . هر کدام به رنگی . رقص رنگها در ازدحام آدمیان .
اینجا و آنجا ، گروههای موسیقی می نواختند و میخواندند ، میرقصیدند و میرقصاندند . ناگهان ناقوس کلیساها به صدا در آمدند و از فراز ساختمانهای بلند میلیارد ها تکه کاغذ سپید - بنشانه برفی که هرگز در بوینوس آیرس نمیبارید - فرو بارید و تمامی خیابانها و کوچه ها را سپید پوش کرد .
و این نخستین کریسمس ما در بوینوس آیرس بود .
بوینوس آیرس . شهر شعر و شراب و ماته و تانگو . شهر خورخه لوییس بورخس . شهر خولیو کورتازار . شهر چه گوارا . شهر اوا پرون . شهر مارادونا . شهر همیشه بیدار . شهر سینیور کاپه لتی . شهر همیشه شاد. شهر هیمیلسه . شهر مونیکا . شهر ریکاردو . شهری که بسیار دوستش میدارم و آرزوی دیدن دوباره اش را دارم .
May be an image of monument and skyscraper
See insights and ads
All reactions:
Jahangir Jon Sedaghatfar, Mojgan Farahmand and 53 others