یکی ما را به ناهار دعوت میکند.
به زنم میگویم: برویم؟ نرویم؟
زنم میگوید : اینقدر سختگیر نباش مرد !
پا
میشویم میرویم خانه شان . آلونکی است در ناکجا آبادی.
مرد ، فروشگاهی دارد . کسب و کارش نمی چرخد . زندگی شان پا در هواست. زن اما در هپروت سیر میکند .
می نشینیم ناهاری میخوریم گپی میزنیم .
زن میگوید : میخواهیم کنار اقیانوس خانه ای بخریم!
ما خوشحال میشویم.میگوییم : چه خوب است آدمی رفیقی داشته باشد که خانه ای کنار اقیانوس دارد !
لحظاتی میگذرد . تلفن خانه اش زنگ میزند . مرد گوشی را برمیدارد. من کنارش نشسته و صدای گوینده را می شنوم . میگوید : آمده اند برق مغازه را قطع کرده اند .گفته اند تا هشت هزار دلار بدهی تان را ندهید برق تان وصل نمی شود .
مرد رنگ از رویش می پرد . میگوید : مغازه را ببند و برو !
من بروی خودم نمیآورم ،مرد هم چیزی نمیگوید . توی دلم میگویم کاشکی میتوانستم همین حالا یک چک هشت هزار دلاری برایش می نوشتم .
تلویزیون روشن است. اخبار اقتصادی پخش میکند. میگوید ارزش سهام فلان بانک ده درصد تنزل کرده است. زن به مرد میگوید : برویم هزار تا سهم بخریم!
من تنم مور مور میشود . دارم جوش میآورم . زنم بمن خیره میشود . میداند حالاست منفجر بشوم. چنان نگاهم میکند که یعنی: شات آپ!
می آیم بیرون. به زنم میگویم برویم. راه می افتیم. دهانم مزه زهر میدهد . به یاد گفته جیمز موریه شرق شناس و ایران شناس معروف می افتم که میگفت : دروغ در میان ایرانیان یک بیماری ملی است
او می نویسد :
« ایرانیان قسم دروغ می خورند. دروغ بیماری و عیب ملی ایرانیان است و سوگند شاهد بزرگ این مدعاست. سخن راست را چه احتیاج به سوگند؟ «به جان تو»، «به جان خودم»، «به مرگ بچه ام»، «به مرگ تو»، «به ارواح خاک پدرم»، «به این نان و نمک»، «به پیغمبر»، «به قران»، «به چهارده معصوم»، «به ائمه اطهار»، «به خدا» و... از جمله اصطلاحات در سوگندهای ایشان است.»