ما یک رفیقی داشتیم که حالا دیگر نیست . چند سالی است به قافله رفتگان پیوسته است که از قدیم گفته اند : در این سرای ، هیچکس جاوید نماند.
کس در این خانه جاودانه نزیست
دیو بیرون شود سلیمان هم
آن روزها ما چندان از حرف های رفیق مان سر در نمیآوردیم اما حالا که مختصری عقل به کله مان آمده خودمان هم به تماشای نابکاری آدمیان مشغولیم و با حیرت میگوییم :
براستی آدمیزاده طرفه معجونی است
———
آشتی کنان
حالا که عربستان و جمهوری نکبت اسلامی با هم آشتی کرده و همین فردا پس فردا بعنوان دو مملکت مسلمان قربان صدقه همدیگر خواهند رفت ودل خواهند داد و قلوه خواهند گرفت و دیگر سالدات روس و سرباز شقاقی و امنیه سیلاخوری بروی هم قداره و تیر و ترقه نخواهند کشید آنوقت تکلیف این تلویزیون ها و سایت ها و رادیو ها و سازمان های مبارز ! که با پول عربستان می چرخیدندچه خواهد شد ؟
یعنی تلویزیون ایران اینترناشنال و منو تو و تلویزیون جناب دکتر کذاب زاده و سایت فلان و سازمان بیسار به رحمت خدا میروند ؟
حالا همه اینها به کنار ، تکلیف اینهمه مفسر سیاسی و تحلیلگر و گوینده و اویار قلی و خرمگس و عالیجناب ملای کراواتی و ایضا رییس انجمن لات و لوت ها و خبرنگار و علمدار و چماقدار چه خواهد شد ؟ یعنی سگ حسن دله هم از نان خوردن می افتد ؟
مولانا میگفت :
در زمین دیگران خانه مکن
کار خود کن کار بیگانه مکن
انگار هیچکس برای حرف های مولانا تره هم خرد نمیکند !
عجب روزگاری شده ها !
——-///—.
خجالت نمیکشی؟
این رفیق مان - آرش فضلی - نوشته بود :
پس از انقلاب معلم موسیقی ما را گرفته بودند و گفته بودند این کاغذها چیست ؟به چه زبانی نوشته شده ؟ مخاطب این پیامها کیست و هزاران سوال دیگر.
بنده خدا گفته بود : آقا ! اینها نُت موسیقی است و از باخ.
مستنطق کشیدهای زیر گوشش خوابانده بود و گفته بود: خفه شو مرتیکه پدر سوخته ! باخ الان اینجا بود و خودش اعتراف کرده! بگو اینها را برای چه گروهکی نوشتهای؟پیامش چیست؟ از کجا اسلحه میخری ؟اون سیاه دمداره نکنه امام خمینی است پدرسگ . ؟! توهین به مقدسات میکنی ...؟
یک داستانی هم من برایتان بگویم :
در دوران آن خدابیامرز اعلیحضرت رحمتی ! ساواکی ها ریخته بودند توی خوابگاه دانشگاه تبریز تا یکی از بچه های مشکوک را دستگیر کنند . گویا بالای تختش روی دیوار عکسی از خدا نیامرز مارکس نصب شده بود . یکی از ساواکی ها یک سیلی آبدار خوابانده بود بیخ گوش دانشجوی فلکزده و با اشاره به عکس روی دیوار با عتاب و خطاب به او گفته بود : مرتیکه احمق ! از پدر پیرت خجالت نمیکشی این غلط کاریها را میکنی ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر