خانم منیرو روانی پور نویسنده صاحب نام وطن مان دیشب در نشستی در کتابخانه شهرمان برای گروهی از دوستداران ادب و فرهنگ ایرانی در باب «خلاقیت در روزگار وبا » سخن گفت و بخش هایی از یکی از تازه ترین قصه های خود را خواند
پیش از سخنان خانم روانی پور ، گیله مردی که ما باشیم از دهلیزهای تاریک تاریخ ایران نقبی به روزگار اکنونی مان زدیم و گفتیم که شوربختانه « روزگار وبا » همواره در ایران تکرار و تکرار شده است .
اینک بخش هایی از حرفهایم را اینجا میگذارم.
پیش از سخنان خانم روانی پور ، گیله مردی که ما باشیم از دهلیزهای تاریک تاریخ ایران نقبی به روزگار اکنونی مان زدیم و گفتیم که شوربختانه « روزگار وبا » همواره در ایران تکرار و تکرار شده است .
اینک بخش هایی از حرفهایم را اینجا میگذارم.
—//
حافظ میفرماید :
ز تند باد حوادث نمیتوان دیدن
در این چمن که گلی بوده است یا سمنی
از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت
عجب که عطر گلی هست و رنگ یاسمنی
حافظ در این شعرروزگار دوزخی زمانه خویش را به تصویر میکشد
یا آنجا که میگوید :
از حشمت اهل جهل به کیوان رسیده اند
جز آه اهل فضل به کیوان نمیرسد
خلاقیت در روزگار وبا راترسیم میکند
حافظ میفرماید :
ز تند باد حوادث نمیتوان دیدن
در این چمن که گلی بوده است یا سمنی
از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت
عجب که عطر گلی هست و رنگ یاسمنی
حافظ در این شعرروزگار دوزخی زمانه خویش را به تصویر میکشد
یا آنجا که میگوید :
از حشمت اهل جهل به کیوان رسیده اند
جز آه اهل فضل به کیوان نمیرسد
خلاقیت در روزگار وبا راترسیم میکند
وقتی مولانا میفرماید : «مهری است بر دهانم و افغانم آرزوست» از همین «روزگار وبا »پرده بر میدارد
و آنجا که ابوالفضل بیهقی از زبان سلطان محمود غزنوی میگوید « انگشت در جهان کرده و قرمطی می جویم و اگر یافته آید بر دار میکشم» در واقع روزگار دوزخی و وبایی زمانه خودش را بازتاب میدهد.
شوربختانه« روزگار وبا » در سرزمین مان پیشینه ای به درازای تاریخ دارد واز فردوسی و ناصر خسرو تا حافظ و مولوی و صائب وخیام و سنایی و انوری و دیگران از این « روزگار وبا » نالیده اند.
روزگار وبا یعنی روزگار ترس، روزگار دم فروبستن ها .روزگار سانسور . روزگار اندیشه سوزی. روزگار شمشیر .و روزگار دقمرگ شدن شاعر و نویسنده و اهل خرد.
وقتی شاملو میگوید: « دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم » بر روزگار دوزخی زمانه خویش شهادتی راستین میدهد .....
و آنجا که ابوالفضل بیهقی از زبان سلطان محمود غزنوی میگوید « انگشت در جهان کرده و قرمطی می جویم و اگر یافته آید بر دار میکشم» در واقع روزگار دوزخی و وبایی زمانه خودش را بازتاب میدهد.
شوربختانه« روزگار وبا » در سرزمین مان پیشینه ای به درازای تاریخ دارد واز فردوسی و ناصر خسرو تا حافظ و مولوی و صائب وخیام و سنایی و انوری و دیگران از این « روزگار وبا » نالیده اند.
روزگار وبا یعنی روزگار ترس، روزگار دم فروبستن ها .روزگار سانسور . روزگار اندیشه سوزی. روزگار شمشیر .و روزگار دقمرگ شدن شاعر و نویسنده و اهل خرد.
وقتی شاملو میگوید: « دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم » بر روزگار دوزخی زمانه خویش شهادتی راستین میدهد .....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر