دنبال کننده ها

۲۹ شهریور ۱۴۰۲

شهرهای اسلامی

در قرن هفتم میلادی دیانت اسلام بخش بزرگی از دنیای آن روز را در بر گرفت.
وسعت این امپراتوری که از خاور تا شبه جزیره هند و از باختر تا شمال آفریقا و شبه جزیره ایبری (اسپانیا و پرتغال ) را در بر میگرفت موجبات پیدایش شهرهای بزرگی را فراهم کرد که تا امروز نیز پا بر جا مانده اند .
سیصد سال پس از پیدایی و‌گسترش اسلام در ممالکی که ممالک اسلامی خوانده میشد صدها شهر کوچک و بزرگ وجود داشت که در بازارهای آن کالاهایی از همه کشورهای جهان بفروش میرسید .
علاوه بر این پانزده تا هفده پایتخت اسلامی بوجود آمده بود که آنها را « امصار » مینامیدند(جمع مصر ) که برخی از آنها از اهمیت جهانی بر خور دار بودند .
در این شهر ها گروه هایی از همه مردم گیتی سکونت داشتند که مراکز هنری و فرهنگی خاص خود را بر پا داشته بودند و در بازار های آن فرآورده های همه ملت ها به چشم میخورد .سمرقند، بخارا ، نیشابور ، ری ، شیراز ، بصره ، بغداد ، دمشق ، فسطاط«قاهره قدیم » ، اسکندریه ، قیروان و قرطبه از آنجمله بودند .
یکی از جغرافی دانان معروف قرن دهم میلادی بنام طاهر مقدسی- نویسنده کتاب آفرینش و تاریخ - از هفده مادر شهر ( مترو پولیتن ) نام می برد که بنام امصار نامیده میشدند
علاوه بر این هفتاد و هفت پایتخت ایالتی وجود داشت که « کهندژ» یا « قهندز »مینامیدند.
مقدسی همچنین از تعداد زیادی از شهرهای ایالتی یاد میکند که آنها را « مدائن » یا « مدن » میدانستند .
به عقیده مقدسی تقسیم بندی این شهرها بدینگونه بود که « مصر » بمثابه پادشاهان ، قصبه همچون پاسداران ، مدینه بمثابه سربازان ، و قریه بمثابه پیادگان بود .
تمامی این بلاد دارای چند قسمت مشخص بود . قسمت قدیمی شهر یا « ارگ » که محل اقامت سلاطین و هیئت حاکمه وقت بود « کهندژ» خوانده میشد . قسمتی از شهر که اکثریت مردم در آن می زیستند بنام « شارستان » یا شهرستان معروف بود و قسمت پر جمعیت شهر را که محل بازار ها و عمارات نو بنیاد بود به زبان تازی « ربض» مینامیدند .
در اوائل دوره اسلامی ، بازار و مساجد جامع در واقع مراکز اجتماعی و‌ سیاسی شهر بشمار میرفتند که غالبا در تقاطع شاهرگ‌های اصلی شهر ساخته میشدند
در آن ایام از این مراکز برای اجتماعات سیاسی و دادخواهی و همچنین برای خواندن خطبه و ابلاغ فرامین دولتی استفاده میشد
علاوه بر آن ، مساجد جامع محل پذیرایی و نگاهداری مسافران و زائران بود و معمولا در همین مساجد مدارسی نیز برای تعلیمات اسلامی وجود داشت .گرمابه ها و آشپزخانه های عمومی برای نذر و اطعام و نیز مسافرخانه ها از جمله بناهایی بود که به مسجد ضمیمه میشد .
بازار نیز در رابطه مستقیم با مسجد جامع بود که پیرامون آن قرار داشت .
نخستین بازار در کنار مسجد جامع بازار فروشندگان اجناس قیمتی یا مذهبی بود که شمع فروشان و عطاران ‌و فروشندگان مهر و تسبیح در آن جای داشتند .پس از آن بازار کتاب فروشان و صحافان ‌و چرم سازان قرار داشت . سپس نوبت به پارچه فروشان میرسید که قیصریه نامیده میشد که فعال ترین و پر اهمیت ترین بخش بازار بود .
در نقاطی که گاهی شاخه وار از بازار اصلی جدا میشد حلبی سازان و آهنگران و قفل سازان قرار داشتند .
بازار مسگران و‌ جواهر فروشان غالبا به نقاطی که مراکز اعیان نشین و‌پولدار شهر را در بر میگرفت نزدیکتر بود .
یکی از ویژگی هایی که شهر های اسلامی با شهرهای مشابه اروپایی داشتند همین وجود بازار بود که در واقع شاهرگ اقتصادی هر شهر بشمار میرفت .
در شهر های اسلامی از غروب ببعد بازارها بسته میشد و تحرک و‌ شلوغی بازار به مساجد بویژه مساجد جامع منتقل میشد و در آنجا بود که مردمان گرد هم آمده و پس از خواندن نماز ساعت ها برای ملاقات دوستان ، بازی شطرنج ، کسب اطلاعات و‌پراکندن اخبار تازه در آنجا باقی میماندند .
در همین مساجد چامه سرایان و نقالان ‌و معرکه گیران مردم را سرگرم میکردند .
طبق روش و اصولی که از صدر اسلام معمول بود هیچ شهری نمیتوانست بیش از یک مسجد جامع داشته باشد و نماز جمعه منحصرا در آنجا برگزار میشد
May be an image of 7 people
All reactions:
Farhad Pourmand, Mojgan Farahmand and 16 others

تظاهرات

گفتند : بیایید تظاهرات
گفتیم: تظاهرات برای چه؟
گفتند : برای زن زندگی آزادی
یکساعت رانندگی کردیم رفتیم آنجا . رفتیم جلوی کاخ فرمانداری کل کالیفرنیا .
از دور که نگاه کردیم دیدیم صدها پرچم در اهتزاز است . بعضی ها با شیر . بعضی بی شیر . برخی شمشیر دار . برخی بی شمشیر .بعضی شان با ‌خورشید . برخی بی خورشید .
نزدیکتر که شدیم دیدیم عکس های آقای رضا پهلوی روی هواست. خیال کردیم آمده ایم تظاهرات حزب رستاخیز مرحوم ! ترس مان این بود نکند حالا جنگ مغلوبه بشود و خلایق بجان هم بیفتند و چوب و چماق و کلوخ و دشنام و فلاخن به میدان بیاید
راه مان را کج کردیم رفتیم سایه درختی پیدا کردیم ایستادیم به تماشا.
همه جور آدمی آمده بودند . دویست سیصد نفری میشدند . پیر و‌جوان .زن و‌مرد‌و‌کودک. خانم ها با بهترین و شیک ترین لباس ها . با دماغ های تراشیده!
و مردها ولنگار .
از یکی از برگزار کنندگان پرسیدیم : این عکس ها چرا بالاست؟ مگر این تظاهرات سلطنت طلب هاست ؟
با ناراحتی گفت : آقا ! نمیدانی از اول صبح ما چه مکافاتی داریم. اینها دو‌نفرند . از اول صبح آمده انداینجا ، عکس رضا پهلوی را با خودشان آورده اند . هر چه خواهش ‌‌و تمنا میکنیم از بالا بردن عکس این و‌آن خودداری کنند به گوش شان فرو‌نمیرود . هی میآیند جلوی صف می ایستند و خود نمایی میکنند .
ما رفتیم گوشه ای ایستادیم به تماشا. و حیرتی و حسرتی .
All reactions:
Nasrin Zaravar, Zari Zoufonoun and 80 others

پر جمعیت ترین شهر جهان

آقا! ماه گذشته جناب پشه لگد مان زده بود!
کم‌مانده بود قبض و برات آخری را بدهیم برویم هیچستان .لابد همانجایی که جوی شیر و عسل و نهرهای پر شراب دارد ! همانجا که هفتاد تا حوری عینهو هلوی پوست کنده به صف ایستاده اند تا ما را بنوازند !همانجا که درختان انجیر و زیتون و خرما دارد ( کاشکی درخت هلو و انگور و انار هم میداشت ). همانجا که چشمه سلسبیل جاری است .
٫( از ابواب هفتگانه جهنم یا همان « دار البوار » ، منجمله هاویه و سعیر و جحیم و سقر و « اشباح و قدیسان کافورینه به کف و شیطان بهتان خورده با کلاه بوقی منگوله دارش» چیزی نمیگوییم می ترسیم سر صبحی زهره ترک بشوید )
ما را بردند بیمارستان. آنجا فرشتگان اینجهانی آمدند و یک عالمه پیزر لای پالان مان گذاشتند و گفتند:هنوز اول عشق است اضطراب مکن ! حالا حالا ها باید بمانی و بخندی و بخندانی ، مخصوصا اینکه از خلیفه هم خط آورده ای!
روزها گر رفت گو رو ، باک نیست
تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست !
حالا حال مان خوب است. پریروز با رفیقان مان رفتیم جای تان خالی از آن ام الخبائث پیلپای ترس محتسب نخورده نوشیدیم حال مان بهتر شد !
ای نور چشم من سخنی هست گوش کن
تا ساغرت پر است بنوشان و نوش کن
حالا که آمده ایم اینجا می بینیم سیصد و هشتاد و چند نفر برای ما دعا کرده اند . برای ما آرزوی سلامتی کرده اند.
خواستیم جواب یکایک شان را بنویسیم . دیدیم از کار و زندگی وامیمانیم . دیدیم اگر پاسخ یکایک شان را بدهیم باید لغتنامه دهخدا را برداریم دنبال کلمه بگردیم .
این است که حالا آمده ایم اینجا زیر درخت بلوط نشسته ایم و داریم بلبل زبانی میفرماییم ( خدا را شکر اینجا درخت نسترن ندارد و گرنه محمد علی میرزایی پیدا میشد سرمان را می برید پوست سرمان را قلفتی میکند تویش کاه میگذاشت میفرستاد برای اعلیحضرت همایونی مظفر الدین شاه قاجار )
پریروز رفتیم دور و بر خانه مان قدمی بزنیم ، دیدیم همسایه های مان یکی یکی میآیند حال و احوال مان را می پرسند . خانم کاتلین همسایه دست راستی مان میگوید : نگران نباش ! خوشحالم که زنده ای . خودم هفته دیگر باید بروم جراحی دارم .
آقای مایکل میگفت : ای آقا ! من خودم دوبار عمل جراحی قلب باز انجام داده ام ، حالا قبراق و سر حالم .
خانم سیلویا میگفت : دوبار کرونا گرفته اما جان به سلامت برده ام !
دیدیم ای آقا ! ما انگار سالم ترین پیران شان هستیم
غرض اینکه خواستیم بگوییم اگر پاسخ یکایک تان را نداده ایم ما را ببخشایید و بیامرزید . ما شما را دوست داریم . بقول پرویز شاپور قلب مان پرجمعیت ترین شهر جهان است .
دیگر اینکه :شما چرا اینقدر خوب و مهربان هستید ای تخم جن ها ؟
تا که انگور شود « می» دو سه سالی بکشد
تو به یک لحظه شدی ناب ترین باده عشق
May be an image of heart and flower
All reactions:
Nasrin Zaravar, Hosein Amirrahmat and 102 others

۲۷ شهریور ۱۴۰۲

خدا بمرد

آن روز که فرمانفرما ، حسین خان بلوچ و فرزند خرد سالش را به زندان انداخت و طفل در زندان دیفتری گرفت ، افضل الملک به فرمانفرما گفت : حسین خان حاضر است پانصد تومان رشوه بدهد که پسرش را از پیش چشمش در زندان خارج کنند .
فرمانفرما نپذیرفت و گفت:
« فرمانفرمای کرمان ، انتظام مملکت خود را به پانصد تومان رشوه سردار حسین خان بلوچ نمی فروشد !» و طفل پیش چشم پدر در گذشت.
چند روز بعد پسر فرمانفرما هم دیفتری گرفت و کوشش ها سودی نداد و با آنکه پانصد گوسفند نذر کردند افاقه نکرد و کودک مرد .
فرمانفرما در حزن آن نو نهال ، هیچ روز و شب نیارمیدی.
یک روز که افضل الملک پیش او رفت فرمانفرما از فرط خشم گفت :
افضل! چه بگویم ؟ تو گویی خدایی نیست!پیغمبری نیست! هیچکس نیست! و گرنه اگر بخاطر ریش سفید من نبود لا اقل بخاطر خانواده های فقیری که از پانصد گوسفند فدیه ما سیر میشدند میبایست طفل من نجات یابد .
افضل گفت : حضرت والا ! این فرمایشات را نفرمایند که هم خدایی هست هم پیغمبری هست و همه چیز هست .منتهی بدانید که فرمانفرمای کل عالم ، انتظام مملکت خود را به پانصد گوسفند رشوه فرمانفرمای کرمان نمی فروشد !
« دکتر باستانی پاریزی- فرماندهان کرمان »
All reactions:
Nasrin Zaravar, Nasrollah Pourjavady and 105 others
6 comments
5 shares
Like
Comment
Share