دنبال کننده ها

۲۲ آذر ۱۴۰۲

ما نیز مردمی هستیم

من سالیانی چند در آرژانتین زیسته ام ، با زبان و فرهنگ گستره ای بنام امریکای لاتین آشنایی نسبی دارم .
در آرژانتین دیده ام چگونه مردمان آن سرزمین بزرگان خود را پاس میدارند . کوچه ای و خیابانی نیست که بنام قهرمانان ملی و بزرگان ادب و فرهنگ شان نامگذاری نشده باشد .
در شیلی ، دو‌تن از نویسندگان و شاعران آن سر زمین جایزه ادبی نوبل گرفته اند : خانم گابریلا میسترال ، و آقای پابلو نرودا
خانم گابریلا میسترال که در دهکده دور افتاده ای در شیلی به دنیا آمده بود از نو جوانی شروع به آموزگاری کرد . بعدها نماینده شیلی در سازمان ملل شد و در سال ۱۹۴۵ بخاطر نوشتن داستان معروف « دعا برای آنها که خودکشی کردند » برنده جایزه نوبل شد
پابلو نرودا اما شاعر نوگرای شیلی عضو حزب کمونیست آن کشور بود
نرودا در زمان جنگ های داخلی اسپانیا کنسول شیلی در مادرید بود . همانجا بود که با گارسیا لورکا شاعر انقلابی اسپانیا که بعدها توسط رژیم فرانکو تیرباران شد دوستی یافت
بسال ۱۹۴۶به دنبال سرکوب جنبش کارگری شیلی از آن کشور گریخت و با اسب به آرژانتین رفت .
در بوئنوس آیرس با ‌نویسنده گواتمالایی میگل آنخل آستوریاس - که بعد ها برنده جایزه نوبل شد - آشنا شد و چون از نظر قیافه شباهت هایی با آستوریاس داشت با پاسپورت او به فرانسه رفت
بسال ۱۹۷۰ نامش بعنوان نامزد ریاست جمهوری مطرح شد اما او از سالوادر آلنده حمایت کرد .
نرودا بسال ۱۹۷۱ برنده جایزه ادبی نوبل شد و بسال ۱۹۷۳ چند روزی پس از کودتای ژنرال پینوشه و قتل سالوادر آلنده به بیماری سرطان در گذشت .
اگر شما به شیلی بروید خیابان‌ها و بنیادها و مراکز علمی و ورزشگاهها وموزه های بسیاری را می بینید که بنام گابریلا میسترال یا پابلو نرودا نامگذاری شده و کسی نمیرود سنگ قبر نرودا را بشکند به این بهانه که او‌در تمامی عمرش یک کمونیست باقی مانده بود .
مردم به داشتن چهره هایی همچون گابریلا میسترال ‌و پابلو نرودا افتخار میکنند و آنها را به اشکال مختلف میستایند .
در ایران هم ، پیش از این طاعون اسلامی ، از دوران رضا شاه به همت بزرگمردانی همچون محمد علی فروغی و علی اصغر حکمت و داور و ملک الشعرای بهار و دیگران ، نام بسیاری از خیابان ها بنام بزرگان و‌مشاهیر ایران نامگذاری شد. از جمله ناصر خسرو ،سعدی، رودکی، حافظ ، نظامی و فردوسی . و دیدیم که بیمارستان ها و مراکز پزشکی کشور هم نام هایی چون پورسینا و رازی داشته اند
حالا در این دوران نکبت ، در آن جغرافیای زوال ، نام هایی چون فضل الله نوری و کاشانی و شریعتی و کلاهدوز و ولیعصر و ابو حمار و ابو جمال و ابو پشمک شامی بر پیشانی خیابان ها می درخشد و نیکان و بزرگان سرزمین مان همچون محمد علی فروغی و پور داود و شاملو و ایرج افشار سنگ قبرشان حتی ازآسیب پتک های فرهنگمداران ! در امان نمانده است .
براستی که : ما نیز مردمی هستیم
See insights and ads
All reactions:
Mina Siegel, Touradj Parsi and 70 others

۲۱ آذر ۱۴۰۲

سعدی و جنگ

بالاخره ما نتوانستیم از پس اینهمه سال تکلیف مان را با این آقای« ابو محمد مشرف الدین مصلح بن عبدالله بن مشرف » روشن کنیم . بالاخره نفهمیدیم این عالیجناب زنگی زنگی است یا رومی رومی!
وقتی غزل های عاشقانه اش را میخوانیم میگوییم خدایا ،خداوندا ،پروردگارا، ایزدا ، روزی رسانا ، خالقا ، مگر میشود آدمیزادی از خطه شیراز پابشود و چنان غزل هایی بسراید که انس و جن در صلابت و زیبایی سخنش حیران بمانند ؟
مگر میشود نصایح حکیمانه و پند های مصلحانه اش را شنید و لب به دندان حیرت نگزید؟
پس چگونه است که همین سعدی انسانمدار گهگاه یهود و گبر و ترسا را به باد دشنام میگیرد و مرگ شان را آرزو میکند؟
مگر میشود از جنگ یهود و نصارا دلخوش بود و به خویشتن تهنیت گفت و چنین سرود ؟
سپاس دار خدای لطیف دانا را
که لطف کرد و به هم بر گماشت اعدا را
همیشه باد خصومت جهود و ترسا را
که مرگ هر دو طرف تهنیت بود ما را
اگر امروز سعدی زنده بود در جنگ بین آذربایجان و ارمنستان و جنگ بین حماس و اسراییل جانب چه کسی را میگرفت ؟
آیا از جنگ میان مسلمانان و مسلمانان ( یعنی آنچه که در یمن و لیبی و سودان و افغانستان و سوریه و‌عراق میگذرد ) جانبداری میکرد و میگفت : ز هر طرف که شود کشته نفع اسلام است ؟
آنوقت آن شعارهای انسانمدارانه اش که « بنی آدم اعضای یک پیکرند » چه توجیهی داشت؟
آقا! راستش را بخواهید ما با غزلیات عاشقانه حضرت سعدی شیرازی از عالم ناسوت به عالم جبروت و لاهوت و ملکوت پرواز میکنیم اما نصایح متشرعانه جناب ابو محمد مشرف الدین مصلح بن عبدالله بن مشرف - هر چند نام دیگرش سعدی شیرازی باشد - حال مان را به هم میزند .
باید بنشینم کتابی در باب « بد آموزی های دیوان سعدی » بنویسم .
May be an illustration of 1 person
See insights and ads
All reactions:
Mort Shahmir, Mina Siegel and 55 others

مطلب از اینقرار است :
چیزی فسرده است و نمیسوزد
امسال
در سینه
در تنم
الف- بامداد
May be an image of 1 person and eyeglasses
See insights and ads
All reactions:
Farhad Ghasemzadeh, Mina Siegel and 101 others

۲۰ آذر ۱۴۰۲

لعل شکنان

سعدی میفرماید :
سنگی به چند سال شود لعل پاره ای
زنهار تا به یک نفس اش نشکنی به سنگ
من وقتی وارد این صفحات مجازی میشوم انگار وارد میدان جنگ شده ام . دور و برم را می پایم مبادا از اینهمه نیزه و خنجر و شمشیر و توپخانه نفرت و خشم و دشنام، چشم زخمی هم بمن برسد و مرا از پای در آورد .
در این صفحات دیگر از « پارسای سلیم و نیکمرد حکیم» نشان و نشانه ای نیست و همگان انگار خوی بهائم گرفته ، همچون پهلوانی تروشروی و تلخ گفتار و بد خوی و خیره رای، بجان هم افتاده و چون گرگان گرسنه به دریدن هم مشغولند .
عبید زاکانی میگوید : یکی پیش طبیب رفت که موی ریشم درد میکند
طبیب پرسید چه خوردی؟
گفت: نان و‌ یخ
طبیب گفت : برو‌بمیر که نه دردت به درد آدمی میماند نه خوراکت.
حالا حکایت ما جماعت ایرانی است که هیچ کارمان شبیه آدمیزاد نیست و تنها هنرمان این است که پتکی به دست گرفته و به لعل شکنی مشغولیم .
و در این میدان ، ما قبیله اهل قلم ، همچون پروانه ای هستیم در مشت
چه آسان می‌توان ما را کشت
May be an image of text
See insights and ads
All reactions:
Farough Amiri, Aryan Abkenar and 5 others