دنبال کننده ها

۲۶ مهر ۱۴۰۲

تماشای خورشید گرفتگی

نوا جونی رفته بود نوادا برای تماشای خورشید گرفتگی. حالا چند تا عکس برای بابا بزرگ فرستاده که انگاری همین یکی دو هفته ای که گذشت دو‌وجب قد کشیده است!
هر وقت دیدن شان میرویم میآید کنار مامان بزرگش می ایستد میگوید : ببین مامان بزرگ ! من از تو بلند ترم. راست هم میگوید اما قدش هنوز بپای قد بابا بزرگ نمی رسد.
نوا جونی حالا ده ساله شده است . کلاس پنجم است . آنوقت ها که سه چهار ساله بود روزهای چهارشنبه با هم میرفتیم رستوران ناهار می خوردیم . گاهی هم میرفتیم اسباب بازی فروشی .گاهی هم میرفتیم دیدن اسب ها . برای اسب ها سیب می بردیم. اسب ها تا ما را میدیدند بیتابی میکردند . سم به زمین میکوفتند . گویی چشم براه ما بودند .نوا جونی از اینکه میدید مگس ها روی چشم اسب ها می نشینند ناراحت میشد . آقای کوین میرفت چشم بند چرمی میآورد روی چشم اسب ها میکشید تا مگس ها اذیت شان نکنند .
هروقت میرفتیم خیابان میگفت ؛ بابا بزرگ ! روی این برگ ها یی که تو ی خیابان ریخته‌ پا نگذاری ها ! اینها پیرند درد شان میآید !
حالا دو سه سالی است که از آنها دور افتاده ایم. ما آمده ایم روستا نشین شده ایم. از قیل ‌وقال شهر گریخته و به جنگل پناه آورده ایم. گاهگداری میرویم دیدن نوا جونی و آرشی جونی. بچه ها دیگر بزرگ شده اند . سرشان توی کامپیوتر و آیفون شان است. تا ما را می بینند میآیند ماچ و بوسه ای میکنند ‌در میروند . دیگر پیدای شان نمی شود. البته نوا جونی هنوز دوست دارد برویم پارک . برویم‌کافی شاپ . برویم بستنی بخوریم . آرشی جونی هم همینطور .
سالها گذشته و‌میگذرند اما هیچ چیزی نمی تواند جای عشق نوا جونی و‌آرشی جونی را در قلب ما بگیرد
All reactions:
Nasrin Zaravar, Foad Roostaee and 110 others

۲۵ مهر ۱۴۰۲

قایقی میسازم
که به آب اندازم
وای اگر رود سرابی باشد
بستر خشک و خرابی باشد
(م. سحر )
May be an image of swan, boat and flower
All reactions:
Nasrin Zaravar, Parvaneh Omidi and 72 others

۲۴ مهر ۱۴۰۲

شرمساری تاریخی

آنچه که اکنون در منطقه خاورمیانه میگذرد یک شرمساری تاریخی برای بشریت امروز است .
البته این تنها خاورمیانه نیست که برای بشریت امروز موجبات یک سر افکندی تاریخی را فراهم کرده بلکه آنچه در یمن و سودان و اوکراین و برمه و لیبی و افغانستان و ایران و سوریه و منطقه قره باغ و اینجا و آنجای جهان از جنگ و کشتار و آوارگی میگذرد بر این شرمساری مهر تایید میزند .
کنوانسیون ژنو و پروتکل های الحاقی آن بمباران مناطق غیر نظامی و بیمارستان ها را اکیدا ممنوع کرده است.
کنوانسیون ژنو هر گونه بد رفتاری با اسیران جنگی و گروگان ها و سربازان زخمی و زنان و‌کودکان را که هیچ نقشی در جنگ ندارند منع کرده است .
بر اساس ماده پنجاهم پروتکل اول کنوانسیون ژنو که بسال ۱۹۷۷ تصویب شده غیر نظامیان چه بصورت فردی یا گروهی نباید هدف هیچگونه تهدید یا حمله نظامی قرار بگیرند .
ماده پنجاه و یک همین پروتکل حمله به غیر نظامیان را تحت عنوان « اقدامی تلافی جویانه » ممنوع کرده است .
بر اساس ماده پنجاه و چهارم کنوانسیون ژنو ، باید نیازهای اساسی مردم غیر نظامی در مناطق جنگی - از قبیل آب و برق و غذا و دارو و دیگر خدمات زیستی - بدون هیچ پیش شرطی فراهم شود .همچنین حملات نظامی فقط باید محدود به اهداف نظامی باشد و از بین بردن اموال و امکاناتی که برای زندگی غیر نظامیان ضروری است ممنوع است .
رفتار های غیر انسانی علیه افراد غیر نظامی و مجروحان و اسیران جنگی و نیز غارت دارایی های آنان و تخریب شهر ها و‌روستاها و اهداف غیر نظامی در زمره جنایات جنگی محسوب شده و مرتکبان چنین جنایاتی باید محاکمه شوند .
چنین بنظر میرسد که آدمکشی و کشتار و‌ ویرانی سر باز ایستادن ندارد و طرفین در گیر به همه معیارهای اخلاقی و دینی و قانونی پشت پا زده اند .
از آنجا که جنگ یک درگیری مسلحانه ارادی بین جوامع سیاسی است می‌توان آنرا نوعی خشونت سیاسی تلقی کرد . هر چند برخی از پژوهشگران جنگ را غیر قابل اجتناب و جزیی جدایی ناپذیر از فرهنگ انسانی میدانند اما دیگران بر این باورند که چنین نیست و جنگ تنها در شرایط اجتماعی فرهنگی یا زیست محیطی خاصی گریز ناپذیر است .
یک پژوهشگر جنگ بنام کانوی هندرسن میگوید :
بین سال های ۳۵۰۰ پیش از میلاد تا اواخر سده بیستم میلادی حدودا چهارده هزار و پانصد جنگ بین انسان ها رخ داده و سه و نیم میلیارد انسان جان خود را از دست داده اند .همچنین گفته میشود که در تاریخ حیات بشر تنها سیصد سال در صلح گذشته است .
آقای ویلی برانت صدر اعظم پیشین آلمان میگفت : اگر بمب های موجود در زراد خانه های جهان را بین میلیارد ها انسان روی زمین تقسیم کنیم سهم هر یک از افراد بشر از بمب بیشتر از سهم گندمی خواهد بود که به او میرسد .
ویکتور هوگو‌هم میگفت :
شش هزار سال است که مردم جهان به آدمکشی مشغول اند ‌‌، در این مدت خداوند عالم بیهوده وقت خود را به پدید آوردن گل ها و ستارگان تلف میکند . دیری است که فرحبخش ترین موسیقی ملل شیپور جنگ است .
طرح از : بیژن اسدی پور
May be an illustration
All reactions:
Miche Rezai, Esmail Tabibi and 4 others

خنده صبحگاهی

ما دیشب جایتان خالی یک جایی مهمان بودیم. قبل از اینکه برویم مهمانی حال چندان خوشی نداشتیم . سرمان گیج میرفت.
به همسر جان گفتیم: نمیشود خانه بمانیم نرویم ؟سرمان گیج میرود ها !
فرمودند : هیچی ات نیست مرد ! بهانه نیار .پاشو راه بیفت ! یک عالمه دوست و‌رفیق منتظرمان هستند .
پاشدیم رفتیم آنجا . رفیقان مان را دیدیم همه درد و رنج های عالم یادمان رفت .
آقای ممد آقا هم تو مهمانی بود . شما ممد آقا را نمی شناسید . من هم تا چند وقت پیش نمی شناختمش . کنار دستم نشسته بود ضرب می نواخت. خیلی هنرمندانه هم می نواخت اما گهگاه یواشکی تکه هایی می پراند که من از خنده غش و ریسه میرفتم . آنقدر خندیدم که اصلا یادم رفت سرگیجه داشته ام .
حالا سر صبحی می خواهم کمی شما را بخندانم بلکه برای چند لحظه هم شده باشد از این‌دنیای آکنده از شقاوت فاصله بگیرید :
یک آقایی سر صبحی رفته بود توی دستشویی تا سر و رویی صفا بدهد برود پی بد بختی هایش . یکوقت دید یک آقا سوسکه براق خوش قد و بالایی توی دستشویی خانه اش جولان میدهد و هی بالا پایین میرود .
دمپایی اش را در آورد و خواست بکوبد توی فرق آقا سوسکه و بفرستدش پیش عمه جانش !
آقا سوسکه سرش را بلند کرد و گفت : بزن ! بزن ناکس ! نترس ! بزن بی عرضه حسود . از اینکه می بینی همسرت از من می ترسد اما از تو نمی ترسد میخواهی مرا سر به نیست کنی ؟ بزن ترسوی بی عرضه حسود !
·
· A cockroach's last words to a man who wanted to kill it : "Go ahead and kill me, you coward. You're just jealous because I can scare your wife and you cannot..!!!!"
No photo description available.
All reactions:
Nasrin Zaravar, Parvaneh Omidi and 95 others

آقای خفاش

این آقای رشید وطواط اهل شعر و شاعری بود .نویسنده و زبان شناس هم بود . در زمان خوارزمشاهیان زندگی می‌کرد . چون هیکل ریزه میزه ای داشت اسمش را گذاشته بودند وطواط . یعنی خفاش!
این آقای خفاش زبان تند و تیزی داشت . گهگاه امیران و وزیران و خواجگان را با هجوی و دشنامی مشتمال میداد. البته یک عالمه مدح نامه و خایه مال نامه هم برای امیران و وزیران و خواجگان سروده است. شعرهایش چنگی به دل نمیزند اما کتاب معروفی دارد در اسلوب شعر و شاعری . نامش حدایق السحر فی دقائق الشعر .
بگمانم نسخه بدل همان طلا در مس براهنی است .
این آقای خفاش دیوانی دارد با هشتهزار و پانصد و شصت و سه بیت که در زمان آقای طاغوت رحمه الله علیه! چاپ شده است.
این آقای وطواط گاهی که از هجو امیران و وزیران و وکیلان خسته می‌شد گریبان شاعران زمانه اش را میگرفت و مشتمال شان میداد .
این دو بیت یکی از همان مشتمال های اوست:
شاعران زمانه دور از تو
همه دزد و دغا و زن مزدند!
بیت و مضمون و وزن و قافیه را
این از آن ، آن از این همی دزدند!
خداوند رحمت واسعه اش را از این آقای خفاش دریغ نفرمایند ! آمین .
May be art of boat
All reactions:
Parvaneh Omidi, Mina Siegel and 50 others