آقای بیل گیتس میخواست برودبورکینا فاسو .
گفتند : باید ویزا بگیرید .
پرسیدند : ویزا ؟ ویزا برای چه ؟
گفتند : آقا جان ! شما کجای کاری ؟ مگر شما از زن عقدی هستی و دیگران از زن صیغه ای ؟ اگر پسر اتول خان رشتی هم باشی باید ویزا بگیری. مگر شهر هرت است ؟ کشور ها برای خودشان آقا بالا سر و قانون و مقررات و دروازه و دروازه بان و صدر اعظم و نمیدانم قاپوچی باشی دارند ؛ اگر بیل حضرتعالی هزار من آب هم بر دارد همینطور که نمیشود سرتان را پایین بیندازید بروید کشور معتبری مثل بورکینافاسو ! از آن گذشته هر کاری برای خودش قاعده قانونی دارد . خانه قاضی گردو فراوان است اما دانه دانه اش را شمرده اند .
آقای بیل گیتس گفتند : حالا که اینطور است یکی را بفرستید برود سفارت بورکینا فاسو برای مان ویزا بگیرد .
فردایش ؛ یکی از کارکنان دستگاه آقای گیتس شال و کلاه میکنند میروند سفارت بورکینا فاسو . آنجا ده بیست صفحه پرسشنامه رنگ وارنگ میگذارند جلوی آقا و میگویند : بروید بدهید آقای گیتس پرشان کند و پای شان هم امضاء بگذارد و شجره نامه اش را هم ضمیمه اش کنید و بیاورید اینجا .
آقای گیتس پرسشنامه ها را پر کردند و به همه سین جیم های خنده دار هم پاسخ دادند و آنها را با سلام و صلوات فرستادند سفارت بورکینا فاسو .
دو سه روز بعد نامه ای از سفارت بورکینا فاسو بدست آقای بیل گیتس رسید به این مضمون :
آقای محترم ! تقاضای شما برای سفر به بورکینا فاسو مورد بررسی قرار گرفت . صدور ویزا برای جنابعالی منوط به آن است که از بانک تان گواهینامه ای بیاورید که نشان دهد شما برای سفر به کشور ما دارای موجودی کافی هستید و بهنگام اقامت تان در کشور ما از خدمات درمانی دولتی و سایر خدمات عمومی رایگان استفاده نخواهید کرد .
آقای بیل گیتس بمصداق ضرب المثل معروف " از روی لاعلاجی به خر میگویند خانباجی " گواهی مخصوصی از بانک شان گرفتند که نشان میداد این جناب لنگ دراز عینکی مردنی بد لباس پریشان احوال ! صد و نوزده میلیارد دلار ثروت دارد .( متوجه عرایضم که هستید ؟ صد و نوزده میلیارد دلار !)
اینکه مقامات سفارت بورکینا فاسو با دیدن این گواهینامه چه برقی ازشان پریده است خدا میداند