اتاق خشم
آقا ! چند وقت پیش ما رفته بودیم قبرستان . یک آقایی مرده بود و میخواستند توی گورستان چال اش کنند . ما هم رفتیم مراسم خاکسپاری اش .
وقتی جنازه آن مرحوم مغفور مبرور ناکام را میخواستند توی قبر بگذارند زنش هی به سر و صورت خودش چنگ می انداخت و با ناله و ندبه میگفت : حسین جان! حسین جان ! چرا مرا تنها گذاشتی و رفتی ؟ چرا به بیکسی من رحم نکردی ؟ کاشکی زنده بودی و میآمدی مثل گذشته ها میزدی همه ظرف و ظروف خانه را میشکستی !
ما هم خنده مان گرفته بود هم گریه مان . بخودمان گفتیم آن مرحوم مغفور لابد وقتی عصبانی میشد میزد ظرف و ظروف خانه شان را خرد و خاکشیر میکرد . خدا را صد هزار مرتبه شکر که ما از اینجور عادت های مضره ! نداریم و گرنه حالا توی خانه مان یکدانه دیگ و سه پایه و قوری و فنجان و بقول رشتی ها یکدانه ماست خوری هم پیدا نمیشد !
باری . ما نمیدانیم وقتی شما عصبانی میشوید چه دسته گلی به آب میدهید ؛ اما اصغر ترقه ای که ما باشیم عصبانیت مان به پفی در میگیرد و به تفی خاموش میشود . یعنی فی الواقع ما از آن آدمهای شیشه ای هستیم که با یک "های " خشمناک میشویم و با یک "هوی "آتشفشان درونی مان خاموش میشود
یک شب با همسرجان مان رفته بودیم کتابخانه شهر مان . ماآنجا چند کلامی نمیدانیم در باره شعر و ادبیات و اینجور چیز ها صحبت کردیم . وقتی آمدیم پایین یک خانمی از ما پرسید : آقای گیله مرد ! شما آیا هرگز عصبانی هم میشوید ؟
گفتیم : خانم جان ! کجای کارید شما ؟ این ظاهر آرام ما را نبینید خانم جان . زن مان اسم مان را گذاشته اصغر ترقه آنوقت شما از ما می پرسید هرگز عصبانی میشویم ؟
آقا . ما امروز در تلویزیون دیدیم که در دالاس دم و دستگاهی راه انداخته اند بنام اتاق خشم
یعنی شما وقتی عصبانی میشوید بجای اینکه بزنید کاسه کوزه های خانه تان یا اداره تان را درب و داغان بفرمایید میروید آنجا خشم تان را خالی میکنید . یعنی اینکه آنجا یک چماقی دست تان میدهند و شما را می اندازند توی یک اتاقی و میگویند حالا هرچه دم دست تان است بزنید خرد و خاکشیرشان بفرمایید .
البته بابت نیم ساعت چماق کشی میباید هفتاد و پنج دلار بسلفید . اگر هم بعد از چماق کشی به ماساژی چیزی احتیاج داشتید همانجا ماساژتان هم میدهند و صد دلار دیگر هم میگیرند
فعلا نشانی این اتاق خشم را اینجا میگذاریم بلکه بعضی از دوستان را بکار آید از جمله شخص شخیص خودمان را http://www.angerroom.com/about-us/
وقتی جنازه آن مرحوم مغفور مبرور ناکام را میخواستند توی قبر بگذارند زنش هی به سر و صورت خودش چنگ می انداخت و با ناله و ندبه میگفت : حسین جان! حسین جان ! چرا مرا تنها گذاشتی و رفتی ؟ چرا به بیکسی من رحم نکردی ؟ کاشکی زنده بودی و میآمدی مثل گذشته ها میزدی همه ظرف و ظروف خانه را میشکستی !
ما هم خنده مان گرفته بود هم گریه مان . بخودمان گفتیم آن مرحوم مغفور لابد وقتی عصبانی میشد میزد ظرف و ظروف خانه شان را خرد و خاکشیر میکرد . خدا را صد هزار مرتبه شکر که ما از اینجور عادت های مضره ! نداریم و گرنه حالا توی خانه مان یکدانه دیگ و سه پایه و قوری و فنجان و بقول رشتی ها یکدانه ماست خوری هم پیدا نمیشد !
باری . ما نمیدانیم وقتی شما عصبانی میشوید چه دسته گلی به آب میدهید ؛ اما اصغر ترقه ای که ما باشیم عصبانیت مان به پفی در میگیرد و به تفی خاموش میشود . یعنی فی الواقع ما از آن آدمهای شیشه ای هستیم که با یک "های " خشمناک میشویم و با یک "هوی "آتشفشان درونی مان خاموش میشود
یک شب با همسرجان مان رفته بودیم کتابخانه شهر مان . ماآنجا چند کلامی نمیدانیم در باره شعر و ادبیات و اینجور چیز ها صحبت کردیم . وقتی آمدیم پایین یک خانمی از ما پرسید : آقای گیله مرد ! شما آیا هرگز عصبانی هم میشوید ؟
گفتیم : خانم جان ! کجای کارید شما ؟ این ظاهر آرام ما را نبینید خانم جان . زن مان اسم مان را گذاشته اصغر ترقه آنوقت شما از ما می پرسید هرگز عصبانی میشویم ؟
آقا . ما امروز در تلویزیون دیدیم که در دالاس دم و دستگاهی راه انداخته اند بنام اتاق خشم
یعنی شما وقتی عصبانی میشوید بجای اینکه بزنید کاسه کوزه های خانه تان یا اداره تان را درب و داغان بفرمایید میروید آنجا خشم تان را خالی میکنید . یعنی اینکه آنجا یک چماقی دست تان میدهند و شما را می اندازند توی یک اتاقی و میگویند حالا هرچه دم دست تان است بزنید خرد و خاکشیرشان بفرمایید .
البته بابت نیم ساعت چماق کشی میباید هفتاد و پنج دلار بسلفید . اگر هم بعد از چماق کشی به ماساژی چیزی احتیاج داشتید همانجا ماساژتان هم میدهند و صد دلار دیگر هم میگیرند
فعلا نشانی این اتاق خشم را اینجا میگذاریم بلکه بعضی از دوستان را بکار آید از جمله شخص شخیص خودمان را http://www.angerroom.com/about-us/