دنبال کننده ها

۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

در جستجوی طلا


رفته بودیم جستجوی طلا . اینجا کنار خانه مان معدن طلایی است که‌روزگارانی کعبه آمال طلاجویان بوده است
نوا جونی و‌آرشی جونی آمده بودند دیدن مامان بزرگ و‌بابا بزرگ . تسا جونی هم آمده بود.
تساجونی حالا دوساله شده است . نوا جونی ده ساله است آرشی جونی هشت ساله.
نوا جونی کنار بابا بزرگ می ایستد ‌میگوید : بابا بزرگ ! دارم از تو بلند تر میشوم ها !
میگویم : پدر سوخته مگر میخواهی بروی از آسمان شوربا بیاوری؟
رفتیم معدن طلا . طلا گیرمان نیامد اما یک عالمه سنگ های رنگ‌وارنگ خریدیم!
کوه نوردی هم رفتیم . یکی دو ساعتی توی جنگل پرسه زدیم .
نوا جونی هفته آینده کنسرت دارد . ترومپت می نوازد . امروز برای بابا بزرگ ترومپت نواخت . کنسرت خصوصی یکنفره داشتیم.
رفتیم شهر فولسوم . سری به پارک زدیم.مامان بزرگ‌و‌آلما رفته بودند شاپینگ !
نوا جونی عکاس ماهری است . حاصل گشت ‌‌و گذار های امروزمان عکس هایی است که نوا جونی گرفته است .
(البته یکی دو تا از عکس ها را بابا بزرگ گرفته است )
See insights and ads
All reactions:
Hanri Nahreini, Mina Siegel and 84 others

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر