خط و نشان
در زمان استبداد صغیر بهنگامی که قزاقان محمد علیشاه قاجار مجلس شورای ملی را به توپ بسته بودند ، گویا انقلابیون و مجاهدان مشروطیت خانه مرحوم ظهیر الدوله صفا را سنگر خود ساخته و از آنجا به قزاقان تیر اندازی میکردند
محمد علیشاه پس از بتوپ بستن مجلس چند تن از آزادیخواهان از جمله میرزا جهانگیر صور اسرافیل و ملک المتکلمین را اعدام کرد آنگاه دستور داد خانه ظهیر الدوله را نیز به توپ بستند و آنرا بکلی ویران کردند
بعد از این رویداد تلخ ، ظهیر الدوله این شعر زیبا را خطاب به محمد علیشاه سرود
محمد علیشاه پس از بتوپ بستن مجلس چند تن از آزادیخواهان از جمله میرزا جهانگیر صور اسرافیل و ملک المتکلمین را اعدام کرد آنگاه دستور داد خانه ظهیر الدوله را نیز به توپ بستند و آنرا بکلی ویران کردند
بعد از این رویداد تلخ ، ظهیر الدوله این شعر زیبا را خطاب به محمد علیشاه سرود
به عرض شاه رسان ای صبا ز قول صفا
که ای شهنشه دوران وجانشین کیان
مگر به عرض حضور تو نارسانده کسی
که گندمی که نمایند زیر خاک نهان
نخست چونکه شود سبز ، لاغر است و تنک
چنانکه می نپسندند زارع و دهقان
برای مصلحت دهقنت ، یله سازد
گله به مزرعه کدخدای ده ، چوپان
لگد کنند و چرند آنچه گندم و سبزه است
چنانکه بائر و دائر شود همه یکسان
چو بگذرد دو سه روزی از آن ، همان گندم
بروید از نو و سر سبز زان شود بستان
ستبر پنجه زند ، هفت سنبل آرد بار
چنانکه وعده نموده خدای در قرآن
بکاشت ملت بیچاره تخم آزادی
ز بعد بندگی قرن های بی پایان
چو سر ز خاک بر آورد امر فرمودی
به مردمی همه اهریمنان بد ایمان
که خاک مجلس و مسجد همی دهند به باد
کشند ملت مظلوم را ز پیر و جوان
بیک اشاره که از روی خواهش نفس است
خراب گشت بسی خانه های بی گنهان
شها ! چراندی اگر سبز حاصل ملت
به هوش باش که رویاندش خدای جهان
خراب کردی اگر خانه ای ز بی گنهی
جسارت است اگر خانه ات شود ویران
یکی لطیفه نغز این بود که خانه ما
هزار ذرع بود ، فی المثل به حیث مکان
ولی به مملکت ما تو چون شهنشاهی
ترا بود به مثل خانه کشور ایران
خراب گردد و ویران ، تو مرده یا زنده
بقول عام : کشیدم برات خط و نشان
زبان درازی شده خسروا ، ببخش مرا
بکن هر آنچه دلت خواست خانه آبادان
که ای شهنشه دوران وجانشین کیان
مگر به عرض حضور تو نارسانده کسی
که گندمی که نمایند زیر خاک نهان
نخست چونکه شود سبز ، لاغر است و تنک
چنانکه می نپسندند زارع و دهقان
برای مصلحت دهقنت ، یله سازد
گله به مزرعه کدخدای ده ، چوپان
لگد کنند و چرند آنچه گندم و سبزه است
چنانکه بائر و دائر شود همه یکسان
چو بگذرد دو سه روزی از آن ، همان گندم
بروید از نو و سر سبز زان شود بستان
ستبر پنجه زند ، هفت سنبل آرد بار
چنانکه وعده نموده خدای در قرآن
بکاشت ملت بیچاره تخم آزادی
ز بعد بندگی قرن های بی پایان
چو سر ز خاک بر آورد امر فرمودی
به مردمی همه اهریمنان بد ایمان
که خاک مجلس و مسجد همی دهند به باد
کشند ملت مظلوم را ز پیر و جوان
بیک اشاره که از روی خواهش نفس است
خراب گشت بسی خانه های بی گنهان
شها ! چراندی اگر سبز حاصل ملت
به هوش باش که رویاندش خدای جهان
خراب کردی اگر خانه ای ز بی گنهی
جسارت است اگر خانه ات شود ویران
یکی لطیفه نغز این بود که خانه ما
هزار ذرع بود ، فی المثل به حیث مکان
ولی به مملکت ما تو چون شهنشاهی
ترا بود به مثل خانه کشور ایران
خراب گردد و ویران ، تو مرده یا زنده
بقول عام : کشیدم برات خط و نشان
زبان درازی شده خسروا ، ببخش مرا
بکن هر آنچه دلت خواست خانه آبادان
پس از پیروزی انقلاب مشروطیت محمد علیشاه به روسیه گریخت و در شهر ادسا اقامت گزید اما نخستین خانه ای که بهنکام انقلاب اکتبر در شهر ادسا به توپ بسته شد خانه محمد علیشاه مخلوع بود
----/--///-
** قابل توجه روضه خوان سابق آقای عظمای محقرله !
** قابل توجه روضه خوان سابق آقای عظمای محقرله !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر