جمال الدین اصفهانی شاعر قرن ششم هجری قصیده بالا بلندی دارد که خطاب به خاقانی شروانی سروده و با آن زبان تند و تیزش خاقانی را نواخته است . قصیده جمال الدین اصفهانی با این ابیات آغاز میشود
کیست که پیغام من به شهر شروان برد ؟
یک سخن از من به آن میر سخندان برد ؟
گوید : خاقانیا ! اینهمه ناموس چیست ؟
نه هر که بیتی بگفت لقب ز خاقان برد
تحفه فرستی ز شعر سوی عراق ؟ اینت جهل
هیچکس از زیرکی زیره به کرمان برد ؟
وه که چه خنده زنند بر من و تو کودکان
اگر کسی شعر ما سوی خراسان برد
هنوز گویندگان هستند اندر عراق
که قوه ناطقه مدد از ایشان برد
کیست که پیغام من به شهر شروان برد ؟
یک سخن از من به آن میر سخندان برد ؟
گوید : خاقانیا ! اینهمه ناموس چیست ؟
نه هر که بیتی بگفت لقب ز خاقان برد
تحفه فرستی ز شعر سوی عراق ؟ اینت جهل
هیچکس از زیرکی زیره به کرمان برد ؟
وه که چه خنده زنند بر من و تو کودکان
اگر کسی شعر ما سوی خراسان برد
هنوز گویندگان هستند اندر عراق
که قوه ناطقه مدد از ایشان برد
پس از جنگ جهانی دوم بهنگام صدارت محسن صدر معروف به صدر الاشراف محلاتی ، علی دشتی نماینده مجلس ، در دفاع از دولت وقت این بیت را با خشم و خروش و عصبانیت در جلسه علنی مجلس شورای ملی قرائت کرد
هنوز گویندگان هستند اندر عراق
که قوه ناطقه مدد از ایشان برد
روز بعد ، روزنامه رستاخیز ایران که به مدیریت ایراندخت تیمور تاش منتشر میشد خطاب به دشتی نوشت
" خوب بود آقای دشتی ابیات دیگری از آن قصیده را که وصف الحال ایشان هم بود میخواند و مخصوصا این بیت را فراموش نمیکرد که
من زتو احمق ترم ، تو زمن ابله تری
یکی بیاید که مان هر دو به زندان برد
هنوز گویندگان هستند اندر عراق
که قوه ناطقه مدد از ایشان برد
روز بعد ، روزنامه رستاخیز ایران که به مدیریت ایراندخت تیمور تاش منتشر میشد خطاب به دشتی نوشت
" خوب بود آقای دشتی ابیات دیگری از آن قصیده را که وصف الحال ایشان هم بود میخواند و مخصوصا این بیت را فراموش نمیکرد که
من زتو احمق ترم ، تو زمن ابله تری
یکی بیاید که مان هر دو به زندان برد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر